نیاز خود را در اینجا بیابید در ارتباط باشید

اگر به یک وب سایت یا فروشگاه رایگان با فضای نامحدود و امکانات فراوان نیاز دارید بی درنگ دکمه زیر را کلیک نمایید.

ایجاد وب سایت یا
فروشگاه حرفه ای رایگان

آمار بازدید

  • بازدید امروز : 13
  • بازدید دیروز : 27
  • بازدید کل : 67472

عشق واقعی خدا


بیائید با چند سوال شروع کنیم: شناخت محبت خدا چقدر اهمیت دارد؟ آیا تمرکز بر درک محبت خدا موجب حیرت و آشفتگی عمیقی خواهد شد یا آنچه که مهم و ضروریست زندگی روحانی یک ایماندار است؟ آیا تلاش برای شناختن این محبت لازم است یا نوعی اتلاف وقت به شمار میاید؟

برای تعیین اهمیت محبت خداوند در زندگی یک ایماندار ما به هدایت کتاب مقدس نیاز داریم. بیائید به این سوالات بهتر پاسخ دهیم:

کتاب مقدس در مورد اهمیت شناخت عشق خداوند چه تعلیمی میدهد؟ همانگونه که به مطالعه کتاب مقدس می پردازیم با تعالیم آن آشنا می شویم:

1- درک محبت خدا مهم است.

2- برای همه ایمانداران است

3- و درک این محبت برای شناخت خدا بسیار اساسی است.

مثال عیسی

اگر شما اناجیل را بدقت مطالعه کنید متوجه خواهید شد که عیسی در محبت همیشگی پدرش زندگی میکرد. او نسبت به رابطه ای که با پدرش داشت بسیار مطمئن بود و میدانست که پدر از او مراقبت خواهد کرد او به پدر اعتماد داشت. عیسی از اولین روز تولد تا آخرین روزهای زندگیش خود را به دستان پدر سپرده بود. (مزمور 71: 6)

بیائید به سرنخهایی از کتاب مقدس که درمورد رابطه عاشقانه آنهاست نگاهی بیندازیم. پدر آسمانی چندین مرتبه محبتش را به پسرش اعلام کرد. عیسی در تعمیدش صدای خداوند را شنید. پدر مستقیما از محبتش نسبت به او سخن گفت: و ندایی از آسمان در رسید که «تو پسر محبوب من هستی و من از تو خشنودم.”(مرقس 1: 11).

یودوکیا کلمه ای است یونانی که به معنای”خشنود”ترجمه شده است. این لغت قوی معنایش بسیار خوشحال یا خشنود است. وقتی پدر اعلام میکرد که چقدر پسرش را دوست دارد و از او خشنود است صدایش سکوت آسمان را در هم شکست.در واقع این لغت خودشناسی عیسی را شکل داد. این کلمه روح او را مهر کرد و تعریفی از او ارائه داده و پایه و اساس آگاهی درونی مسیح را تشکیل داد. این پیام پدر او را در مقابل وسوسه شیطان تقویت کرده و خدمت عیسی را در آینده معین ساخت. پدر محبتش را نسبت به عیسی هنگام تبدیل هیبتش بر روی کوه برای همگان بیان کرد و پسر شاهد شهادت پدرش بود.

در آن وقت ابری ظاهر شد و بر آنها سایه افکند و از آن ابر ندایی بر آمد که میگفت «این است پسر محبوبم، به او گوش فرادهید.”(مرقس 9: 7)

عیسی از محبتی که تجربه کرده بود سخن گفت او میدانست که پدر عاشق اوست.

«همان‌گونه که پدر مرا دوست داشته است، من نیز شما را دوست داشته‌ام؛ در محبت من بمانید. (یوحنا 15: 9)

او میدانست که چرا مورد لطف و توجه پدر است زیرا چیزی در او بود که باعث احترام و قدردانی پدر شده بود. بره خدا میدانست که چرا خداوند از او خشنود است.

پدر، مرا از این‌رو دوست می‌دارد که من جان خود را می‌نهم تا آن را بازستانم. (یوحنا 10: 17)

کلام خدا گواهی میدهد که پدر اختیار همه چیز را به پسرش سپرد. چرا؟ عیسی شهادت میدهد که یحیی تعمید دهنده نه تنها یک پیامبر بلکه بیش از یک پیامبر بود.(متی 11: 9). بصیرت نبوی یحیی جواب سوال ما را مهیا کرده است: عیسی اقتدار خود را از محبت پدرش دریافت کرده بود.

پدر، به پسر مِهر می‌ورزد و همه چیز را به‌دست او سپرده است. (یوحنا 3: 35)

پدر به عیسی چقدر اقتدار بخشیده بود؟ در انجیل یوحنا که نیازی نیست نگاهی دوباره به آن بیاندازیم وقتی که او با صدای بلند فرمان میدهد”ایلعازر بیرون بیا!”شهادتی که یحیی تعمید دهنده در یوحنا 13: 3 میدهد تصدیق میشود جایی که آن رسول آگاهی درونی مسیح را توصیف میکند:”عیسی میدانست که پدر اقتدار همه چیز را به دستان او سپرده است.”

به عیسی مسیح همانند پیامبری که هم سطح موسی بود نگریسته میشد. (اعمال 7: 37 و یوحنا 1: 17). همانگونه که قبلا مشاهده کردیم یحیی تعمید دهنده درک کرده بود که منشا اقتدار عیسی از محبت پدرش بود. در همان حال پسر خدا بصیرت نبوی خود را به قدوسیت خود یا سرسپردگی اش به خدای اسرائیل نسبت نمیداد. مسیح میدانست همه الهاماتی را که دریافت میکرد به خاطر محبتی بود که پدرش به او داشت.

زیرا پدر، پسر را دوست می‌دارد و هر آنچه می‌کند به او می‌نمایاند و کارهای بزرگتر از این نیز به او خواهد نمایاند تا به شگفت آیید. (یوحنا 5: 20).

از آنجایی که عیسی از محبت پدر آسمانی­اش آگاه بود در نتیجه نسبت به همه چیز مطمئن بود. به شجاعتی که در رویارویی با مرگ نشان داد توجه کنید:

من می‌دانستم که همیشه مرا می‌شنوی. امّا این را به‌خاطر کسانی گفتم که در اینجا حاضرند، تا ایمان آورند که تو مرا فرستاده‌ای. (یوحنا 11: 42)

عیسی کاملا ماهیت این محبت را می شناخت. درک او از این عشق آنقدرکافی بود که بتواند آنرا با همان کیفیت به شاگردانش منتقل کند. تجربه ای که او از این محبت دریافت کرد تجربه ای بود که میتوانست به دیگران نیز اهدا کند:

همانطور که پدر مرا دوست داشته است من هم شما را دوست داشته ام در محبت من بمانید.(یوحنا 9:15)

بعد از اینکه عیسی پاهای شاگردانش را شست بلافاصله به آنان فرمود که نمونه ای از طرز رفتار و اخلاق را به شما نشان میدهم. سپس او به شاگردانش فرمود که یکدیگر را دوست بدارید چنانچه من شما را دوست داشتم. رسولان راستی مسیح را چون الگویی برای ما قرار دادند. پطرس ما را تشویق میکند که”دنباله رو قدمهای او باشیم”(اول پطرس2: 21). پولس میگوید از من پیروی کنید همانگونه که من از مسیح پیروی میکنم (اول قرنتنیان11: 1). یوحنا از ایمانداران انتظار دارد که خود را پاک نگه دارند همانطور که مسیح پاک و مقدس است (اول یوحنا 3: 3) همچنین او نوشت ازآنجایی که عیسی در جهان است پس ما هم در جهان هستیم. (اول یوحنا 4: 17).

کسانی که این آیات را میخوانند به خاطر خواهند آورد یوحنا رسولی بود که در آغوش مسیح آرامی میگرفت. در این توصیف کنایه ای از رابطه عیسی با پدر به چشم میخورد. او را اینچنین می نامند”تنها فرزند یگانه ای که در ذات پدر است و از همه به او نزدیکتر است”(یوحنا 18:1). در آن اعلام نبوتی تصویری از مسیح رامشاهده میکنیم که در آغوش پدر در آرامش است. چه عکسی! چه ترسیم زیبایی از صمیمیت و اعتماد. عیسی از محبت پدر آگاه بود. او بر روی قلب پدر آرامی گرفته بود. ما نیز اینگونه هستیم. پس از آن عیسی فرمود که رابطه او با پدر نمونه ای است از رابطه ما با او. حقیقتا مسیح در همه چیز الگوی ماست و تقدیر نهایی ما این است که به شباهت پسر خدا در آییم.(رومیان 8: 29). روند تقدیسی که ما در آن سهیم هستیم آغاز آن جلال و سر بلندی است.این صمیمیت لازمه رسیدن ما به سرنوشت نهایی مان و هدف اساسی تقدیس ماست.

از میان این آیات و آیات دیگر ما عیسی را چون نمونه ای در همه چیز مشاهده می کنیم. او چشیدن محبت خدا را تجربه طبیعی هر انسانی میدانست. از آنجایی که ما از نمونه عیسی پیروی می کنیم می توانیم مطمئن باشیم که زندگی عادی ما نیز بر شناخت و اعتماد بر محبت خدا بنا خواهد شد.

حکم عیسی

نه تنها الگوی ما عیسی در محبت پدرش زندگی میکرد بلکه حکمی جدید به شاگردانش داد تا آن را بجا آورند. هیچ میدانستید که به شما حکم شده است تا محبت خدا را بشناسید؟ لطفاً قسمتی از کتاب مقدس که به شرح زیر آمده را مطالعه کنید:

1 «من تاک حقیقی هستم و پدرم باغبان است. 2 هر شاخه‌ای در من که میوه نیاورد، آن را قطع می‌کند، و هر شاخه‌ای که میوه آورد، آن را هَرَس می‌کند تا بیشتر میوه آورد. 3 شما هم ‌اکنون به ‌سبب کلامی که به شما گفته‌ام، پاک هستید. 4 در من بمانید، و من نیز در شما می‌مانم. چنانکه شاخه نمی‌تواند از خود میوه آورد اگر در تاک نماند، شما نیز نمی‌توانید میوه آورید اگر در من نمانید. 5 «من تاک هستم و شما شاخه‌های آن. کسی که در من می‌ماند و من در او، میوۀ بسیار می‌آورد؛ زیرا جدا از من، هیچ نمی‌توانید کرد. 6 اگر کسی در من نماند، همچون شاخه‌ای است که دورش می‌اندازند و خشک می‌شود. شاخه‌های خشکیده را گرد می‌آورند و در آتش افکنده، می‌سوزانند. 7 اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، هر آنچه می‌خواهید، درخواست کنید که برآورده خواهد شد. 8 جلال پدر من در این است که شما میوۀ بسیار آورید؛ و این‌گونه شاگرد من خواهید شد. (یوحنا 15: 1 - 8).

زمانی که عیسی این سخنان را بیان میکرد در حال ترک کردن شاگردانش بود (یوحنا 13: 1- 3). او تا آخرین دقایق در حال تعلیم دستوراتش بود و هر چیزی را که لازم بود به خاطر بسپرند را به آنان منتقل میکرد. او در ساعات پایانی زندگیش مطالب بسیار مهمی را به آنان گفت. این قسمت از کتاب مقدس نشان میدهد که عیسی بر تقدم شاگردانش تاکید میکند. او می خواست چیزی را که به قلبش نزدیک و چسبیده بود را اعلان کند. چه چیزی اولویت او بود؟؟

با من بمانید.

برای ادامه کلیک کنید

انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۹۴

چه کسی با ابراهیم غذا خورد؟


یک از متداول ترین عقاید یهودیت این است که غیر ممکن است بتوان خدا را دید. از 13 اصول اساسی ایمان که توسط خاخام موش بن می مون نوشته شده در سرود روحانی ییگدال و اعتقادنامه آنی مامین این عبارات به چشم میخورد.

“خداوند شکلی ندارد و در هیچ شکل انسانی یافت نمیشود.”

این مطلب از کتاب تثنیه باب 4 آیه 12 اقتباس شده است.

“آنگاه خداوند از میان آتش با شما صحبت کرد و شما تنها آواز کلام او را شنیدید، امّا خودش را ندیدید.”

در هر حال این آیه نمی­گوید که خداوند هیچ شکلی ندارد بلکه می گوید که مردم در کوه سینا هیچ شکلی از او ندیدند. این آیه در متن خودش هیچ نظریه­ای در مورد دیدن خداوند بیان نمی­کند، بلکه اخطاری است بر ضد ساختن بتها و پرستش آنها. (آیات 15 الی 24)

عقیده به اینکه دیدن خداوند غیر ممکن است میتواند حقیقی و یا غیر حقیقی باشد. البته ناپیدایی خدا در عهد جدید نیز چندین بار تکرار شده است.

“هیچ‌کس هرگز خدا را ندیده است. امّا آن خدای یگانه که در بَرِ پدر است، همان او را شناسانید.” (یوحنا 18:1)

“و همان پدری که مرا فرستاد، خودْ بر من شهادت می‌دهد. شما هرگز صدای او را نشنیده و روی او را ندیده‌اید.” (یوحنا 37:5)

“ نه اینکه کسی پدر را دیده باشد، مگر آن کس که از خداست؛ او پدر را دیده است.” (یوحنا 46:6)

“او صورت خدای نادیده است و فرزند ارشد بر تمامی آفرینش،” (کولسیان 15:1)

“ بر خدای یکتا، آن پادشاه سرمدی، نامیرا و نادیدنی، تا ابدالآباد حرمت و جلال باد؛ آمین!” (اول تیموتائوس 17:1)

“ او را که تنها وجود فناناپذیر است و در نوری سکونت دارد که نتوان به آن نزدیک شد، او را که هیچ‌کس ندیده و نتواند دید، تا ابد حرمت و توانایی باد. آمین.”(اول تیموتائوس 16:6)

“هیچ‌کس هرگز خدا را ندیده است؛ امّا اگر یکدیگر را محبت کنیم، خدا در ما ساکن است و محبت او در ما به کمال رسیده است.”(اول یوحنا 12:4)

“ اگر کسی ادعا کند که خدا را محبت می‌نماید امّا از برادر خود نفرت داشته باشد، دروغگوست. زیرا کسی که برادر خود را، که می‌بیند، محبت نکند، نمی‌تواند خدایی را که ندیده است، محبت نماید.”(اول یوحنا 20:4)

با وجود تمام این آیات بسیار راحت است بفهمیم که چرا مردم فکر می کنند غیر ممکن است بتوان خدا را دید. به هر حال همیشه از یک متن نظرات متفاوتی برداشت می شود. در حقیقت اینکه مردم نمی توانند به طور طبیعی خدا را ببینند به این معنی نیست که خدا نادیدنی است. بلکه چون ما در شرایط سقوط کرده به سر می بریم قادر به دیدن او نیستیم. اگر ما خدا را با تمام قوت و جلالش ببینیم، خواهیم مرد. (خروج 20:33)

ما به تفضیل در قسمت دوم با این تفاوت سر و کار خواهیم داشت. از طرفی غیر ممکن است که بتوان خدا را دید و از طرف دیگر پیامبران و مشایخ “شخصی” را در زمانهای متفاوت دیده­اند. ابراهیم این “شخص” را در موقعیتهای متعددی دید.

“آنگاه خداوند بر اَبرام ظاهر شد و فرمود: «به نسل تو این سرزمین را می‌بخشم.» پس در آنجا برای خداوند، که بر او ظاهر شده بود، مذبحی ساخت.” (پیدایش 7:12)

“ پس از این وقایع، کلام خداوند در رویا به اَبرام در رسیده، گفت: «ای اَبرام، مترس! من سپر تو هستم و تو را پاداشی بس عظیم خواهد بود.»“ (پیدایش 1:15)

“چون اَبرام نود و نه ساله بود، خداوند بر او ظاهر شد و فرمود: «من هستم خدای قادر مطلق ؛ پیش روی من گام بردار و کامل باش.”(پیدایش 1:17)

“روزی خداوند در بلوطستان مَمری بر ابراهیم ظاهر شد، آنگاه که او در گرمای روز به دَرِ خیمۀ خویش نشسته بود.” (پیدایش 1:18)

در آیات بالا لغتِ “به ابراهیم ظاهر شد” شکل مجهول فعل دیدن است. “آشکارا به این معنی است که ابراهیم چیزی دید و همچنین می تواند به عنوان دیده شده توسط ابراهیم ترجمه شود”

در سه موقعیت اول ما هیچ توضیحی از اینکه ابراهیم چه کسی یا چه چیزی را دید نمی­بینیم. به هر حال در باب 18 توضیحات مبسوط و خاصّی بیان شده است. دانشمندان و مفسرین خاخام با بیانی رسا و کامل توضیح می دهند که این باب نمی­تواند دارای معنی ساده و تحت­الفظی باشد. هنوز متن در جز به جز توضیحاتش صریح و روشن و کاملاً جسمانی است. حقیقت گیج کننده و گریزناپذیر این است که یهوه خودش در شکل انسانی به دیدار ابراهیم می­آید. او با ابراهیم غذا می­خورد و آنها با هم در مورد موضوعات مهمی صحبت می کنند، از حامله شدن قریب الوقوع سارا تا در شرف نابودی بودن سدوم.

(لطفاً دقایقی وقت گذاشته و باب 18 آفرینش را به طور کامل بخوانید و سپس همان طور که ما آن را تجزیه و تحلیل می کنیم به خواندن کتاب مقدس ادامه دهید.)

 

پیدایش باب 18

1 روزی خداوند در بلوطستان مَمری بر ابراهیم ظاهر شد، آنگاه که او در گرمای روز به دَرِ خیمۀ خویش نشسته بود. 2 ابراهیم سر بلند کرد و دید که اینک سه مرد مقابل او ایستادهاند. چون آنان را دید، از دَرِ خیمه به پیشواز ایشان شتافت، و روی بر زمین نهاد، 3 و گفت: «سرورم، اگر مورد لطف تو واقع شدهام، از نزد بندۀ خود مگذر. 4 بگذار اندک آبی برای شستن پایهایتان بیاورند، و زیر درخت بیارامید، 5 و لقمه نانی بیاورم تا بخورید و نیرو بگیرید و پس از آن رهسپار شوید، چرا که شما را بر بندۀ خود گذر افتاده است.» پاسخ دادند: «آنچه گفتی بکن.» 6 پس ابراهیم به خیمه نزد سارا شتافت و گفت: «بشتاب! سه پیمانه آرد مرغوب برگرفته، خمیر کن و گِردهنانها بپز.» 7 آنگاه بهسوی رمه دوید و گوسالهای جوان و خوب برگزید و آن را به غلامی سپرد تا زود آماده کند. 8 سپس کره و شیر و گوسالهای را که آماده کرده بود، آورد و پیش روی ایشان نهاد. و خود زیر درخت نزد ایشان ایستاد تا خوردند. 9 به وی گفتند: «همسرت سارا کجاست؟» گفت: «در خیمه است.» 10 آنگاه یکی از آنها گفت: «بهیقین، سال بعد همین وقت نزد تو باز خواهم گشت، و همسرت سارا را پسری خواهد بود.» و سارا به در خیمه که پشت سر او بود، میشنید. 11 ابراهیم و سارا پیر و سالخورده بودند، و عادت زنان از سارا منقطع شده بود. 12 پس سارا در دل خود خندید و گفت: «آیا پس از آنکه فرسوده گشتهام و آقایم نیز پیر شده است، مرا لذت خواهد بود؟» 13 آنگاه خداوند به ابراهیم گفت: «سارا چرا خندید و گفت: “آیا اکنون که پیر شدهام، براستی فرزندی خواهم زاد؟” 14 آیا هیچ کاری هست که برای خداوند دشوار باشد؟ در موعد مقرر، سال بعد، همین وقت، نزد تو باز خواهم گشت و سارا را پسری خواهد بود.» 15 اما سارا انکار کرد و گفت: «نخندیدم،» زیرا ترسیده بود. اما او گفت: «نه، بلکه خندیدی.» 16 آنگاه آن مردان از آنجا روانه شده، روی به جانب سُدوم نهادند. و ابراهیم با آنان رفت تا ایشان را بدرقه کند. 17 آنگاه خداوند گفت: «آیا آنچه میکنم، از ابراهیم پنهان دارم؟ 18 حال آنکه از ابراهیم بیگمان قومی بزرگ و نیرومند پدید خواهد آمد و همۀ قومهای زمین بهواسطۀ او برکت خواهند یافت. 19 زیرا او را برگزیدهام تا فرزندان و اهل خانۀ خویش را پس از خود، امر فرماید که با بهجا آوردن پارسایی و عدالت، طریق خداوند را نگاه دارند، تا خداوند آنچه را که به ابراهیم وعده داده است، نصیب او گرداند.» 20 آنگاه خداوند فرمود: «فریاد شکایت بر ضد سُدوم و غُمورَّه چنان بلند است، و گناهشان چنان سنگین است 21 که پایین میروم تا ببینم آیا مطابق فریادی که به من رسیده است به تمامی به عمل آوردهاند یا نه. اگر چنین نباشد خواهم دانست.» 22 پس آن مردان از آنجا روی گردانیده، به جانب سُدوم رفتند، اما ابراهیم همچنان در حضور خداوند ایستاده بود. 23 آنگاه ابراهیم نزدیک آمد و گفت: «آیا پارسا را با شریر هلاک خواهی کرد؟ 24 اگر پنجاه پارسا در شهر باشند، چه؟ آیا براستی شهر را نابود خواهی کرد و آن را بهخاطر پنجاه پارسا که در آنند، نخواهی رهانید؟ 25حاشا از تو که چنین کنی؛ که پارسا را با شریر به مرگ بسپاری، بهگونهای که پارسا و شریر مساوی باشند. حاشا از تو! آیا داور تمامی جهان عدالت را بهجا نخواهد آورد؟» 26خداوند فرمود: «اگر پنجاه پارسا در سُدوم بیابم، تمامی آن مکان را بهخاطر آنان خواهم رهانید.» 27 ابراهیم در پاسخ گفت: «اینک من که خاک و خاکستر بیش نیستم، به سخن گفتن با خداوندگار دلیری کردهام، 28اگر شمار پارسایان پنج تن کم از پنجاه باشد، چه؟ آیا تمامی شهر را بهسبب آن پنج تن نابود خواهی کرد؟» فرمود: «اگر چهل و پنج تن در آنجا بیابم، آن را نابود نخواهم کرد.» 29دیگر بار بدو عرض کرده، گفت: «اگر تنها چهل تن در آنجا یافت شوند، چه؟» فرمود: «بهخاطر چهل تن، این کار را نخواهم کرد.» 30گفت: «تمنا اینکه خشم خداوندگار افروخته نشود، تا سخن گویم. اگر تنها سی تن در آنجا یافت شوند، چه؟» فرمود: «اگر سی تن در آنجا بیابم، این کار را نخواهم کرد.» 31ابراهیم گفت: «اینک دلیری کردهام تا با خداوندگار سخن گویم. اگر تنها بیست تن در آنجا یافت شوند، چه؟» فرمود: «بهخاطر بیست تن، آن را نابود نخواهم کرد.» 32گفت: «تمنا اینکه خشم خداوندگار افروخته نشود تا تنها این یک بار سخن بگویم. اگر تنها ده تن در آنجا یافت شوند، چه؟» پاسخ داد: «بهخاطر ده تن، آن را نابود نخواهم کرد.» 33چون خداوند سخن خود را با ابراهیم به پایان رسانید، برفت، و ابراهیم به مکان خویش بازگشت.

نکته: از این به بعد ما واژه یهوه را بکار می بریم که ترجمه YHVH است. برای این مطالعات ضروری است که بدانیم وقتی آن اسم در متون اصلی بکار برده می شود، ما نمی توانیم آن را به طور کلی “پادشاه” و یا “سرور” ترجمه کنیم. برای بحث در مورد الویت استفاده نام یهوَه یا یهوهِ به پیوست 3 مراجعه کنید. همچنین نوشتن یهوهَ به جای YHVH باعث می شود که متن کمی خوانا تر شود اگرچه هیچ اعرابی در اصل عبری آن وجود ندارد.

پیدایش 18: 1-2

1 روزی خداوند در بلوطستان مَمری بر ابراهیم ظاهر شد، آنگاه که او در گرمای روز به دَرِ خیمۀ خویش نشسته بود.

2 ابراهیم سر بلند کرد و دید که اینک سه مرد مقابل او ایستاده‌اند. چون آنان را دید، از دَرِ خیمه به پیشواز ایشان شتافت، و روی بر زمین نهاد،”

ابراهیم سه مرد را دید که برای دیدن او می آمدند. آن سه مرد چه کسانی هستند؟ یکی از آن سه یهوه نامیده شده و دوتای دیگر فرشته خداوند بودند.

پیدایش 1:19 “شامگاهان، آن دو فرشته به سُدوم رسیدند،”

آنان همان دو فرشته­ایی بودند که با یهوه و ابراهیم همراه بودند. (سه ملاقات کننده­ایی که ابراهیم دید.) یهوه در شکل انسانی یک مرد و دو فرشته؛ در کل آن سه نفر مردان نامیده شدند. دو فرشته و یهوه برای دیدار ابراهیم در گرمای روز آمدند. از آنجا که ابراهیم مهمان نواز عالی بود از جایش پرید و برای خوشامدگویی به سمت آنان دوید. اما این فقط به خاطر مهمان نوازی نبود، دلیلی که ابراهیم به طرف آنان دوید این بود که او یهوه را شناخت زیرا که قبلاً او را چندین بار دیده بود.

ابراهیم به طرف او دوید تعظیم کرده و او را سرورم خطاب کرد. در اینجا لغت تعظیم کردن ممکن است پرستش کردن هم ترجمه شود، و این نخستین لغت عبری برای پرستش می باشد. لغت دیگر در اینجا آدونای به معنای پادشاه و سرور است که شکل جمع پادشاه است و بیشتر اوقات در کتاب معرف نام یهوه استفاده می شود.

در سراسر فصل 18 پیدایش کوچکترین اشاره­ایی به اینکه ابراهیم نشناخته و یا درک نکرده باشد که او با چه کسی صحبت می کند، نشده است. او با خداوند مثل یهوه پادشاه رفتار می کند، در واقع به عنوان کسی که قبلاً اورا می شناخته است. سه نفر گروه “مردان” نامیده می شوند که سه بار در آیه های 2 و 16 و 22 آمده است. شخصی که در گروه یهوه نامیده شده چهار مرتبه در آیات 1 و 17 و22 و 33 آمده است.

بعد از اینکه ناهارشان را تمام کردند در مورد تولد اسحاق صحبت کردند، سپس سه مرد بلند شدند که بروند. دو فرشته برای رسیدگی به کارشان به سمت سدوم به راه افتادند. اما یهوه ماند تا کمی بیشتر با ابراهیم صحبت کند.

پیدایش 22:18

“پس آن مردان از آنجا روی گردانیده، به جانب سُدوم رفتند، اما ابراهیم همچنان در حضور خداوند ایستاده بود.”

ابراهیم و یهوه در مورد موضوع داوری و فیضی که به سُدوم مربوط میشد، بحث کردند. در آن لحظه که آنان صحبت شان را تمام کردند دو فرشته در راه رسیدن به سُدوم بودند. در پایان صحبتهایشان یهوه او را ترک می­کند و به جرات می توان گفت که به آسمان بر می­گردد.

پیدایش 33:18

چون خداوند سخن خود را با ابراهیم به پایان رسانید، برفت، و ابراهیم به مکان خویش بازگشت.

پیدایش 1:19

شامگاهان، آن دو فرشته به سُدوم رسیدند،

دو فرشته به سدوم رفنتد، تا لوط را از سُدوم نابود شده رهایی دهند.

کل روبرو شدن ابراهیم با یهوه در پیدایش 18 با جزئیات واقع بینانه توصیف شده است. هوا بسیار داغ بود، آنها غذای کاملی می­خورند که شامل گوشت و شیر است، نابودی سُدوم آشکار است. این موضوع به عنوان یک رویا یا خیال به تصویر کشیده نشده است، بلکه چون یک رویداد تاریخی واقعی است.

هر شخصی ممکن است حقیقی بودن کتاب مقدس را باور داشته و یا نداشته باشد. در هر حال مسلم است که متون کتاب مقدس این حادثه اتفاق افتاده را جز به جز مورد بررسی قرار می دهد. در این توصیف ما یک ادعای کتاب مقدسی حیرت آوری داریم. یهوه دیده، شنیده و لمس شده است. یهوه در شکل انسانی به دیدن مردمی آمده است.

آخرین مانع برای مذهب یهود این است که ادعای یشوآ را به عنوان خداوند باور کند نه به عنوان مسیح.

در سالهای اخیر رئیس جنبش ارتدوکس یهودی، خاخم مرحوم ربی شنرسون را دارای صفا و ویژگیهای الهی میداند. گرچه دیدگاه آنان کمتر از ادعای الهی بودن یشوآ در عهد جدید است.

خط آخر، فهم و درک ما از ذات خداوند است. عقیده ایی که خدا فرم انسانی بر خود گرفت و به شکل یک مرد برای دیدن بشر به زمین آمده است به نظر کفر و بر ضد یکتاپرستی است. ریشه مشکل تفسیر نبوت مسیحایی نیست، بلکه مسئله این است که ذاتاً مسیح کیست؟ تصور این که خدا جسم پوشیده زشت و تقریباً کفرآمیز به نظر می رسید.

هنوز ما بر سر این موضوع هستیم. پدر ما ابراهیم به وضوح خداوند را در فرم و بدن یک انسان ملاقات می کند و اگر خداوند در شکل انسان بر ابراهیم ظاهر می شود پس اساساً اعتراض به خدا بودن یشوآ قابل قبول نیست. در پیدایش 18 بحث بر سر جسم پوشیدن خداوند اساسی تر از فصل های دیگر در کل عهد جدید است. عاقلانه است که کسی بگوید در پیدایش 18 پیکر مجسم یشوآ را نمی­بینیم. به هر حال انصافاً این مطلب بحث برانگیز است که پیدایش 18 ظاهر یهوه را در فرم انسانی توصیف می­کند. ظاهر شدن خداوند در شکل انسان به ابراهیم اساسی ترین دلیل در دین یهود برای ایمان نداشتن به یشوآ مسیح از بین می برد.

در عهد جدید یوحنا 8 به طور خاص ادعا می کند کسی که ابراهیم را ملاقات کرد یشوآ بود. در یک نشستی تعدادی رهبران مذهبی سر موضوع ابراهیم با یکدیگر بحثی داغ داشتند. یشوآ جواب داد:

56پدر شما ابراهیم شادی می‌کرد که روز مرا ببیند؛ و آن را دید و شادمان شد.» 57یهودیان به او گفتند: «هنوز پنجاه سال نداری و ابراهیم را دیده‌ای؟» 58یشوآ به ایشان گفت: «آمین، آمین، به شما می‌گویم، پیش از آنکه ابراهیم باشد، من هستم!»59پس سنگ برداشتند تا سنگسارش کنند، امّا یشوآ خود را پنهان کرد و از محوطۀ معبد بیرون رفت. (یوحنا 8: 56-59)

در اینجا یشوآ چند جمله شوک برانگیز بیان کرد. هر کسی می تواند درک کند که چرا رهبران مذهبی از سخنان او آزرده شدند تا او را با سنگ بزنند. یشوآ گفت که او قبل از ابراهیم وجود داشته است و ابراهیم از اینکه روزِ او را دید بسیار شادمان بود. منظور یشوآ این نبود که ابراهیم در رویا و خیال شادمان بود یا شادمانی­اش به خاطر دیدن تقویم نبود، بلکه ابراهیم به خاطر روزی که یشوآ، او را در پیدایش 18 ملاقات کرد شادمان گشت.

بسیاری از مترجمین یهود در آیه 56 لغت “آن” را قرار می دهند. ابراهیم از دیدن “این” شادی نکرد. او از دیدن “او” شادمان گشت. رهبران مذهبی خیلی زود به این موضوع عکس العمل نشان داده و گفتند: تو ابراهیم را دیدهای؟ آشکار بود که آنها می دانستند یشوآ ادعا میکند که او و ابراهیم یکدیگر را ملاقات کرده اند.

در اینجا یشوآ بیان کرد که او قبل از ابراهیم وجود داشته است:

«آمین، آمین، به شما می‌گویم، پیش از آنکه ابراهیم باشد، من هستم!»

برای ادامه کلیک کنید

چه کسی با ابراهیم غذا خورد؟
انتشار : ۲۹ بهمن ۱۳۹۴

چگونه اعتماد بنفس خود را بالا ببریم؟


چگونه اعتماد بنفس خود را بالا ببریم؟

 

نوشته: دکتر بهروز مصلحی

 

راهکارهای زیادی برای بالا بردن اعتماد بنفس وجود دارد. قبل از هر چیز باید بدانید که اعتماد بنفس ذاتی و ژنتیکی نیست و می توان آن را بالا برد و برای بالا بردن اعتماد بنفس نباید به دیگران متکی بود، بلکه این خود شخص است که می تواند اعتماد بنفس خود را بالا ببرد. راهکارهای زیر برای بالا بردن اعتماد بنفس بسیار کمک کننده است:

1- اصلاح و آرایش سر و صورت: شاید خیلی پیش پا افتاده بنظر برسد، اما داشتن چهره ای آراسته می تواند اعتماد بنفس را بالا ببرد. مسلمأ با دیدن یک چهره ژولیده و درهم در آینه شخص تصویر ذهنی بدی از خود پیدا می نماید و اعتماد بنفس شخص پایین می آید.

2- پوشیدن لباسهای خوب: بر تن داشتن یک لباس خوب و مناسب به شما اعتماد بنفس خوبی می دهد و شما را برای تعامل با اجتماع، آماده می سازد. البته پوشیدن یک دست لباس چند میلیون تومانی نمی تواند اعتماد بنفس را بالا ببرد، منظور از لباس خوب، یک لباس متناسب با عرف جامعه و ساده است که شما در آن احساس راحتی کنید و در عین حال زیبا باشد.

3- ایجاد یک تصویر ذهنی خوب از خود: چنانچه شما از خود تصویر ذهنی خوبی ندارید، سعی کنید آن را اصلاح کنید. بگردید ببینید که کجای کار ایراد دارد که شما تصویر ذهنی خوبی از خود ندارید و آن را اصلاح کنید و سعی کنید یک تصویر ذهنی خوب از خود داشته باشید تا اعتماد بنفس شما را بالا ببرد.

4- مثبت فکر کنید: با داشتن فکر خوب و مثبت شما در واقع به استقبال موفقیت های آینده خود می روید. اگر شما فکر کنید که موفق و خوشبخت هستید، بدون شک در آینده موفق و خوشبخت خواهید شد.

5- افکار منفی را از خود دور نمایید: کسی که فکر می کند آدم بدبخت و ناموفقی است، حتمأ در آینده آدم ناموفق و بدبختی خواهد شد. هر چه در ذهن شما راجع به خودتان بگذرد، در آینده برای شما اتفاق خواهد افتاد.

6- سعی نمایید که خودتان را بشناسید: بهترین ژنرال های جنگی، زمانی موفق می شوند که دشمنشان را خوب بشناسند و نقطه ضعف های او را بدانند. با داشتن افکار منفی شما بزرگترین دشمن خودتان هستید، پس زمانی موفق به شکست افکار منفی و دور نمودن آنها از ذهن خود می شوید که خود و افکار منفی خود را بشناسید و با هوشیاری کامل، آنها را در نطفه خفه کنید تا سراغ شما نیایند، نه اینکه صبح تا غروب بنشینید و اجازه بدهید تا افکار منفی تمام ذهن شما را پر کنند و جایی برای افکار مثبت نگذارند. سریع افکار منفی را بدون اینکه زیاد به آنها فکر کنید دور بریزید.

7- کارهای مثبت انجام دهید: داشتن افکار مثبت لازم هست اما کافی نیست. شما باید افکار مثبت خود را به کار مثبت تبدیل کنید. مثلأ کسی که تصویر ذهنی بدنی سالم از خود دارد و همواره افکار مثبت دارد که هیچوقت بیمار نمی شود، باید این افکار مثبت را به عمل مثبت تبدیل کند، مثلأ نباید سیگار بکشد، مرتب بایستی ورزش سالم انجام دهد، خواب کافی داشته باشد و در راه این فکر مثبت، تلاش نماید.

8- مهربان و بخشنده باشید: مهربان بودن و بخشنده بودن نسبت به دیگران یک تصویر ذهنی طلائی از شما، در ذهن خودتان ایجاد می نماید و دامنه این تصویر ذهنی به دیگران هم منتقل می شود. در مدت کوتاهی شما متوجه می شوید که محبوب خود و دیگران و موفق و خوشبخت هستید.

9- آماده باشید: هنگامی که می خواهید برای مبارزه با سختی های زندگی تلاش کنید باید دار بست های روح خود را محکم کنید. مثلأ هنگامی که امتحان دارید سعی کنید، با مطالعه زیاد و آمادگی کامل سر جلسه امتحان بروید. هنگامی که شما لای کتاب را باز نکرده اید و مطالعه نکرده اید اعتماد به نفس شما پایین می آید، اما هنگامی که با اقتدار و مطالعه کافی سر جلسه امتحان حاضر می شوید، طبیعتأ از اعتماد بنفس بالایی برخوردار خواهید بود.

10- یک سری اصول و اهداف در زندگی خود داشته باشید و طبق آن اصول پیش بروید و برای رسیدن به آن اهداف تلاش نمایید: بعضی ها از صبح که از خواب بیدار می شوند نمی دانند دنبال چه هستند و از هیچ اصول خاصی در زندگی شان پیروی نمی کنند، یک روز سیگار می کشند، یک روز نصفه و نیمه ورزش می کنند، یک روز راست می گویند، یک روز دروغ می گویند، یک روز صبح تصمیم می گیرند به کوه نوردی بروند، می بینی که سر از کافی شاپ در می آورند، نه خودشان می دانند دنبال چه هستند نه دیگران، باری به هر جهت، هر چه پیش آید خوش آید. کسی که نمی داند که به کجا می رود احتمالأ به هیچ جایی نمی رسد. داشتن یک سری اصول مثبت و اهداف خوب در زندگی، اعتماد بنفس را بالا می برد.

11- آهسته صحبت کنید تا دیگران به حرفهای شما به دید مثبت نگاه کنند: وقتی که شما تند تند و بلند بلند صحبت می کنید، با این کار نشان می دهید که حرفهای شما ارزش وقت گذاشتن برای شنیدن را ندارند و می خواهید سریع دیگران را از شر حرفهای بی ارزش خود نجات دهید. شمرده شمرده صحبت کردن اعتماد بنفس شما را بالا می برد.

12- راست قامت و با سینه سپر کرده بایستید: هنگامی که شما خموده و قوز کرده می ایستید، یک تصویر ذهنی ناخوشایند از خود، در ذهن خودتان و دیگران ایجاد می نمایید. راست قامت ایستادن نشاندهنده سلامتی روح و جسم است و اعتماد بنفس را بالا می برد.

13- شایستگی و کفایت خود را بالا ببرید: با مطالعه و تمرین مرتب و روزانه سعی کنید که صلاحیت و شایستگی خود را در کارهایی که انجام می دهید بالا ببرید. مثلأ اگر یک نویسنده هستید، سعی نکنید به یکباره در همه جنبه های نویسندگی در مدت کوتاهی استاد شوید. با مطالعات روزانه یک ساعت و تمرین نویسندگی به آرامی می توانید شایستگی خود را در این کار بالا ببرید و این کار اعتماد بنفس شما را بالا می برد.

14- یک هدف کوچک برای خود درست کنید و سعی کنید به آن برسید: بعضی از انسانها اهداف بسیار بزرگی برای خود درست می کنند و هنگامی که به آن نمی رسند افسرده شده و برای همیشه دست از تلاش برمی دارند. اگر شما یک هدف کوچک را که می دانید حتمأ به آن دست پیدا می کنید برای خود درست کنید و به آن برسید، اعتماد بنفس شما را بالا می برد و شما را برای رسیدن به اهداف بزرگتر آماده می نماید.

15- یک عادت کوچک را در خود تغییر دهید: سعی نمایید یک عادت کوچک را در خود تغییر دهید. مثلأ صبحها 20 دقیقه زودتر از خواب برخیزید، یا هر روز صبح ناشتا یک لیوان آب بنوشید، یا روزانه 1 عدد از سیگارهایی را که می کشید، کم کنید. این تمرین در تغییر دادن عادت های کوچک، اعتماد بنفس بالایی به شما می دهد که بتوانید در آینده عادت های بزرگ و مخرب خود را تغییر دهید.

16- بر روی راه حلها تمرکز نمایید: اگر شما فردی هستید که دائمأ ناراضی هستید و از مشکلات شکایت می نمایید، سعی کنید اینبار افکار خود را بر روی راه حلها متمرکز کنید. مثلأ وقتی که برق می رود بجای اینکه به اداره برق بد و بی راه بگویید، ابتدا یک شمع روشن کنید که با سر توی شیشه نروید. تمرکز بر روی راه حلها ذهن شما باز نموده و اعتماد بنفس شما را بالا می برد.

17- لبخند بزنید: با یک چهره درهم کشیده و عصبانی، یک تصویر ذهنی بد از خود، در ذهن خودتان و دیگران ایجاد می نمایید. نیازی نیست که قهقه سر بدهید، یک لبخند ساده، بخصوص اگر با حجب و حیا همراه باشد، می تواند اعتماد بنفس شما را بالا ببرد.

18- داوطلب باشید: سعی کنید برای انجام کارهای خوب و سود رساندن به دیگران، داوطلب باشید. منفعل نباشید و انتظار بکشید تا دیگران بیایند کارها را راست و ریست کنند. داوطلب شدن برای انجام کارهای خوب، اعتماد بنفس شما را بالا می برد.

19- سپاسگزار باشید: دیگران بدهکار شما نیستند. چرا بعضی از انسانها فکر می کنند اگر کسی کاری از روی لطف برای آنها انجام می دهد، وظیفه اش بوده. حتی اگر وظیفه اش هم بوده باشد، قدر دانی شما باعث تقویت روحیه طرف و بالا بردن اعتماد بنفس در شما و ایجاد یک تصویر ذهنی خوب از خود شما در ذهن خودتان می شود. برای این همه نعمتهایی که خداوند متعال در اختیار شما قرار داده مرتب خدا را شکر کنید. این کار اعتماد بنفس شما را بالا می برد.

20- ورزش کنید: از قدیم گفته اند که عقل سالم در بدن سالم است. روزانه 45 دقیقه ورزش سالم می تواند سلامتی و اعتماد بنفس بالا را برای شما به ارمغان بیاورد. لازم نیست حتمأ یک ورزش حرفه ای را دنبال کنید و مفاصل خود را تخریب نمایید، یک پیاده روی ساده و یک شنای ساده هم می تواند اعتماد بنفس شما را بالا ببرد.

21- اقتدار علمی خود را با دانش اندوزی بالا ببرید: یکی از بهترین استراتژی ها برای بالا بردن اعتماد بنفس، بالا بردن دانش است. خرد یکی از بهترین هدیه های آسمانی است که به بشر اهدا شده است. بخصوص در عصر حاضر که دسترسی به همه علوم در یک کلیک موس خلاصه می شود، از این امکانات استفاده نمایید. بجای چت نمودن و وقت تلف کردن های بیهوده، مطالعه کنید و بنیه علمی خود را بالا ببرید، تا اعتماد بنفس شما بالا برود.

22- کارهای عقب افتاده خود را از سر بگیرید: مثلأ دو ترم کلاس زبان انگلیسی رفتید و آن را ترک نموده اید، اما دائمأ در ذهن شما هست که اگر انگلیسی بلد بودم چقدر خوب بود. از همین فردا دوباره ثبت نام کنید و یاد گیری خود را تکمیل نمایید. این کار اعتماد بنفس شما را بالا می برد.

23- فعال باشید: تنبل نباشید. کاسه چه کنم در دست نگیرید. شکست های شما می تواند شروع یک پیروزی باشد. دوباره از یک جایی شروع کنید. هیچ چیز مانند تنبلی، اعتماد بنفس انسان را پایین نمی آورد. زرنگ باشید، مطالعه کنید، ورزش کنید، کارهای اقتصادی انجام دهید، کارهای خیر انجام دهید تا یک تصویر ذهنی خوب از خود در خودتان و دیگران ایجاد نمایید.

24- اتاق و میز کار خود را مرتب کنید: شاید باور نکنید، اما یک اتاق و میز کار به هم ریخته می تواند اعتماد بنفس شما را تا حد صفر پایین بیاورد. وقتی که همه چیز سر جای خودش باشد و یک نظم و هارمونی به اتاق و میز کار شما حکمفرما باشد، یک تصویر ذهنی آراسته و مثبت از شما در ذهن خودتان و دیگران ایجان نموده و اعتماد بنفس شما را بالا می برد.

انتشار : ۲۱ بهمن ۱۳۹۴

برچسب های مهم

مدیریت وزن و رژیم


نوشته : سونیا کالیننر
حقیقتی درباره چربی شکم:
سورپرایز: همه انسانها چربی شکم دارند، حتی آنهایی که شکم تخت وصافی دارند. کاملاً طبیعی است. اما چربی بیش از حد ناحیه شکم تاثیر مخربی بر سلامت شما دارد. بعضی از چربی ها دقیقاً زیر پوست شما هستند.

بقیه چربی کاملا داخل بدن هستند، مثل دورقلب، شش ها، جگر و بقیه ارگان ها. چربی هایی که در داخل بدن ما هستند که به" چربی احشایی" موسوم اند ممکن است خطربزرگتری محسوب شوند، حتی برای افراد لاغر.

چربی های عمق بدن:
شما به مقداری چربی احشایی نیاز دارید که در واقع یک نوع ضربه گیر برای ارگان های بدن هستند. اما اگر مقدار آن زیاد شود، امکان ابتلا به فشار خون بالا، دیابت نوع 2، بیماری قلب، زوال عقل، سرطان های نوع خاص: مثل سرطان سینه و سرطان روده وجود دارد. در واقع چربی فقط بصورت ساکن آنجا قرار نگرفته است. بخش فعالی در بدن شماست که مواد نامطبوعی را ساطع می کند. اگر شما بیش از حد وزن اضاف کنید، بدن شما شروع می کند به ذخیره چربی در نقاط غیرمعمول. دکتر شیوری ، متخصص و پروفسور داروهای آسیب شناسی نسبی اشاره می کند: " با افزایش چربی، شاهد مردمانی خواهیم بود که قسمت های معمول ذخیره چربی آنها آنقدر پر شده است که چربی های زائد به سمت ارگان ها می روند و به دور قلب می روند."
چربی شکم شما چقدر است؟
دقیق ترین راه برای تصمیم گیری راجع به چربی های احشایی این است که یک س ـ تی اسکن ( CT scan) یا ام آر آی (MRI) گرفته شود. اما راهی ساده تر با هزینه کمتر برای چک کردن هست. یک نوار بردارید دور کمرتان را در قسمتی که ناف هست را اندازه بگیرید بخاطر سلامتیتون، اگر خانم هستید دور کمر شما می بایست کمتر از 35 اینچ و برای آقایان کمتر از 40 اینچ مناسب است. داشتن اندامی " گلابی شکل"( باسن و ران های بزرگتر) بهتر از اندامی "سیبی شکل" (پهلو و شکم پهن تر) دانسته می شود.
هیرستون توضیح می دهد: منظور ما از سیب وگلابی دقیقاً این است که اگر چربی شکم بیشتری دارید، احتمال می رود که چربی احشایی بیشتری داشته باشید.
افراد لاغر هم دارای چربی احشایی هستند:
حتی اگر شما لاغر باشید، امکان داشتن چربی احشایی زیاد در شما هم وجود دارد.
می پرسید چقدر دارید؟
میزان داشتن چربی احشایی تا حدی بسته به ژن شماست و قسمتی بستگی به سبک زندگی شما دارد مخصوصاً اینکه شما چقدر فعال هستید. چربی احشایی از منفعل بودن خوشش می آید. در یک تحقیق نشان داده شد که افراد لاغری که مراقب خورد وخوراکشان بودند اما ورزش نمی کردند بیشتر در معرض داشتن چربی احشایی بودند. کلید اسرار فعال بودن است، مهم نیست چه سایزی هستید.
4 قدم برای آب کردن چربی شکم:
چهار اصل برای کنترل چربی شکم وجود دارد: ورزش، رژیم غذایی مناسب، خواب وکنترل استرس.
1- ورزش: ورزش های سنگین کل چربی های بدن شما را که شامل چربی های احشایی هم میشود را خرد میکنند.
حداقل 5 روز در هفته، روزی حداقل 30 دقیقه ورزش سبک انجام دهید. به پیاده روی های سریع بروید تا وقتی که عرق کنید، سختتر نفس بکشید و ضربان قلبتان بالاتر از حد معمول شود.
اگر می خواهید در زمان کوتاه تری به همین نتیجه برسید سرعت قدم های خود را بیشتر کنید و ورزش های سنگین انجام دهید. مثل پیاده روی سریع یا پیاده روی عادی، در این صورت، 4 روز در هفته ، روزی 20 دقیقه ورزش نیاز دارید. اگر در حال حاضر تناسب اندام دارید، پیاده روی سریع داشته باشید یا روی تردمیل بدوید اگر برای پیاده روی سریع یا آهسته دویدن آمادگی ندارید، ورزش های سنگین روی دوچرخه ثابت و... هم تاثیرگذار است. ورزش سبک ـ بالا بردن ضربان قلبتان به مدت 30 دقیقه حداقل 3 مرتبه درهفته هم کمک می کند. اما برای از بین بردن چربی احشایی، ورزش هایتان را باید بهبود بخشید. هیرستون می گوید: " برگ های خشک را جارو کنید، پیاده روی کنید، باغبانی کنید، به کلاسهای زومبا بروید، با فرزندانتان فوتبال بازی کنید. حتماً الزامی ندارد که در باشگاه ورزش کنید."
اگر در حال حاضر فعال نیستید، بهتر آن است که با مربی ورزش خود مشورت کنید و سپس برنامه ورزشی جدید خود را شروع کنید.
2ـ رژیم: هیچ رژیم جادویی خاصی برای آب کردن چربی شکم نیست. اما وقتی، با هر رژیمی ، وزن کم می کنید مد نظر همه چربی شکم است. جذب فیبر مناسب کمک خوبی است. تحقیق هیرستون نشان می دهد کسانی که در روز 10 گرم فیبر قابل حل بخورند، بدون تغییر رژیم غذایی، در طول زمان چربی احشایی کمتری به نسبت بقیه ایجاد می کند. که این کار به سادگی خوردن 2 سیب در روز، 2 فنجان نخود سبز یا نصف فنجان لوبیا چیتی است.
هیرستون می گوید: " حتی اگر همه چیز را مثل قبل نگه دارید اما نان با فیبر بالا مصرف کنید، شما ممکن است در طی زمان وزن خود را ثابت نگه دارید.
3ـ خواب: خواب کافی نیز به شما کمک می کند. در یک مطالعه بیان شده: کسانی که هرشب 6 تا 7 ساعت می خوابند طی 5 سال چربی احشایی کمتری به نسبت انهایی که 5 ساعت یا کمتر، یا 8 ساعت به بالا می خوابند در بدنشان ایجاد می شود. درست است که خواب تنها موردی که اهمیت دارد نیست اما خالی از اهمیت هم نیست.
4ـ استرس: همه استرس دارند ـ اینکه شما چطور آن را کنترل می کنید مهم است. بهترین کاری که برای غلبه کردن بر استرس خود می توانید انجام دهید، استراحت کردن در کنار خانواده و دوستان ، مدیتیشن، ورزش برای بالا بردن دمای بدن و به مشاوره رفتن است. این کارها باعث می شود شما سالم تر از قبل به زندگی خود ادامه دهید و آماده تصمیم گیری های درست و بجا برای خودتان شوید.
شیولی می گوید: " اگر فقط بتوانید زمانی را برای انجام این کارها اختصاص دهید، به احتمال زیاد ورزش بهترین گزینه است چرا که هم براضافه وزن تاثیر می گذارد وهم بر استرس."

انتشار : ۱۹ بهمن ۱۳۹۴

چای سبز را چه موقع بخوریم که بیشترین خاصیت را داشته باشد؟


هم به درد افزایش متابولیسم بدن می‌خورد و هم به سوزاندن چربی‌های اضافه کمک می‌کند. چای سبز با حجم زیاد آنتی‌اکسیدان‌هایش این روزها به‌عنوان قوی‌ترین سرباز مبارز با انواع سرطان‌ها معرفی می‌شود. بله. از چای سبز می‌گوییم. نوشیدنی باب میل این روزها که دارد کم‌کم جای چای سیاه قدیمی را می‌گیرد. اما کی چای سبز بخوریم؟ آیا می‌شود هر وقت که خواستیم این نوشیدنی خاص را بخوریم یا این‌که برای خوردن هر فنجان آن باید حساب زمان هم دستمان باشد؟

انتشار : ۱۹ بهمن ۱۳۹۴

10 چیزکه آقایان دوست دارند همه خانم ها بدانند !!


1- بعضی وقتها ما فقط نمی خواهیم صحبت کنیم به خودتان نگیرید.
2- حافظه ما به خوبی شما نیست. اگر از ما می خواهید چیزی را به یادآوریم به موضوع اشاره کنید.

3- ما تک بعدی هستیم و فقط می توانیم یک کار را در یک زمان انجام دهیم.
4- ما از روی قصد شما را نادیده نمی گیریم اما لطفا وقتی کاری انجام میدهیم حواسمان را پرت نکنید یا کارمان را متوقف نکنید.
5- فکر نکنید که عمدا نمی خواهیم شما را خوشحال کنیم. فقط بعضی وقتها نمی دانیم چطور اینکار را بکنیم.
6- اگر ما از شما بپرسیم مشکل چیست و شما بگویید" هیچ" ، فکر می کنیم که واقعاً چیزی نیست.
7- اما توانایی ذهن خوانی پایین ما به این دلیل نیست که به شما اهمیت نمی دهیم.
8- توهم زیاد برای شما مضر است از ما انتظار نداشته باشید مثل قهرمان فیلم ها عمل کنیم.
9- خانم های عزیز ماشین برای ما مثل خرید برای شما هیجان انگیز است.
10- لطفا بین صحبت هایتان نفس بکشید که ما بتوانیم ازآنها سر در بیاوریم.

انتشار : ۱۹ بهمن ۱۳۹۴

غذاهاي زنده و غذاهاي آبدار


غذاهاي زنده و غذاهاي آبدار
هر شیئی توسط آب ، حیات می یابد و حیات جسمی و روحی انسان به این ماده یکتا بستگی دارد

که « ماء معین » . 


به ولایت تعبیر شده است ، عامل مطلق و یگانه حیات معنوي و جسمی و روحی انسان است . بدن انسان از لحظه تولد
تا زمان مرگ ، به طور غریزي و براي بقاي خود نیازمند آب و خوراك است . اگر یک گیاه از آب محروم بماند ،
پژمردگی را به دنبال دارد و اگر یک انسان به آب دسترسی نداشته باشد طعم نابودي و مرگ را خواهد چشید.
70 درصد کره زمین آب و فقط 30 درصد آن خشکی است، به همین ترتیب بدن انسان هم از 70 درصد آب تشکیل
شده است . آیا منطقی نیست که دریابیم بهترین شرایط براي زیستن موجودي که 70 درصد بدنش را آب تشکیل
داده، تغذیه از مواد خوراکی است که حداقل 70 درصد آن از آب تشکیل شده باشد.
خوراکی هاي آبدار در روي کره زمین به سه دسته تقسیم می شوند:


-1 عسل 2- میوه و سبزي ها 3- دانه ها (جوانه ها)


این خوراکی هاي آبدار در روي کره زمین به طور طبیعی ، آبدار و در نتیجه زنده هستند . غیر از خوراکی هاي آبدار ،
بقیه خوراکی ها و مواد غذایی ، فشرده و یا غلیظ شده اند 1، زیرا آنها از طریق پختن یا دستکاري و یا تصفیه و فن آوري
صنعتی، تغییر شکل داده و از وضع طبیعی خارج شده اند.
به طو ر کلی غذاهاي زنده، حاوي آب فراوان، و غذاي مرده بدون آب و یا داراي آب اندکی است . به عنوان نمونه ،
عسل حاوي 20 درصد آب ، شکر تصفیه شده 3 درصد، و قند تصفیه شده بدون آب است. یعنی عسل یک غذاي زنده
و حیات بخش و به تعبیر ق رآن " فِیهِ شِفاء لِلناس" می باشد. ولی شکر سفید و قند تصفیه شده ، یک ماده غذایی
مرده و در نتیجه عنصر می باشند.
خداوند متعال می فرماید:

 

ادامه در . . .

انتشار : ۱۷ بهمن ۱۳۹۴

۱۲ اشتباه مؤسسین شرکتها در آغاز کار




فکری عالی در سرتان است. نقشه شروع یک کار جدید را در ذهن دارید، مشکل مالی وجود ندارد و آماده اید که شرکت را راه بیاندازید. علاوه بر آن چیزهایی که اغلب در آغاز هر کاری افراد فراموش می کنند، چند اشتباه متداول وجود دارد که اکثر موسسین شرکت ها مرتکب می شوند.
اینها چند علامت هشدار دهنده هستند که در زیر آورده ایم و پیشنهاداتی نیز برای کمک به شما برای جلوگیری از بروز این مشکلات ارائه می دهیم تا بتوانید فرصت های موفقیت خود را بالاتر ببرید.

۱) دلایل معقول و صحیحی برای شروع این کار ندارید
اگر تازه از کار قبلی اخراج شده اید، بگذارید مدتی زمان بگذرد تا بتوانید نقاط ضعف و قدرت خود را تا حدی بشناسید قبل از اینکه پول و انرژی خود را در یک کار مخاطره آمیز بریزید مگر اینکه قبلاً تحقیقات لازم را انجام داده باشید. نقشه ای برای زود پولدار شدن وجود ندارد.
از طرف دیگر، اگر این کاری است که از مدتها پیش می خواستید انجام دهید و تحقیقات خود را انجام داده اید، نقشه ای برای کار دارید و خوب جوانب کار را در نظر گرفته اید، رویاهایتان را دنبال کنید—اما با چشمانی کاملاً باز.

۲) نقشه ای طولانی مدت برای این کار ندارید
کسی که شرکتی را تاسیس می کند باید خیلی بیشتر از ۶ تا ۱۲ ماه اول را ببیند. اطمینان یابید که حتماً برای پر منفعت نگاه داشتن شرکت برای چند سال آینده نقشه های اساسی در سر دارید. ضروری است که برای نقشه هایتان اشتیاق داشته باشید، اما اگر الگو و نمونه خوبی در دسترس ندارید و به اندازه کافی هم در مورد بازار کار تحقیق نکرده اید، مطمئن باشید که موفق نخواهید شد.
شرکت هایی که موفق می شوند آنهایی هستند که دائماً خود را دوباره سازی کرده و محصولات و سرویس های خود را توسعه می دهند و در صدد بالا بردن درآمد و بازده کارشان هستند.

۳) برای ایجاد سرمایه کاری مشکل دارید
دقت کنید که یکباره همه پس انداز و سرمایه تان را در این کار نگذارید. دنبال قرض کردن هم نباشید تا برای خود سرمایه درست کنید. پول گرفتن از دوستان و خانواده و فامیل ممکن است در روابط شخصی شما با آنها اختلال ایجاد کند. بنابراین اگر بانکدارتان با تصمیمات شما موافقت نکرد، احتمالاً باید بیشتر در مورد نقشه کارتان فکر کنید.

۴) مهارت های مدیریتی ندارید
چون می خواهید کاری تکنفره را شروع کنید، همه کارها را خودتان باید انجام دهید: مصاحبه ، استخدام، مدیریت و اخراج کارکنان. باید مهارت های مدیریتی داشته باشید تا بتوانید به کارکنانتان طی دوران های سخت کاری انگیزه بدهید تا مطمئن شوید که امید خود را از دست نداده و کار را کنار نمی گذارند. فردی با قدرت مدیریت پایین و مهارت های مردمی بی اثر، نخواهد توانست به خوبی انگیزه به دیگران بدهد. باید صبر و سیاست داشته و حرفه ای عمل کنید.

۵) فکر می کنید که می توانید همه کارها را به تنهایی انجام دهید
یک موسس خوب باید بداند که چه زمانی دنبال متخصصین حرفه ای برود تا بتواند از آنها کمی همکاری و مشاوره بگیرد در حالی که خود کارهای مهم را در دست دارد و رئیس شرکت قلمداد می شود. یک همکار مطمئن استخدام کنید تا به جزئیات امور رسیدگی کند. با این کار فکر خودتان هم تا اندازه زیادی راحت تر خواهد شد.


۶) اطرافتان را پر از افراد بله قربان گو کرده اید
یک رئیس قدرتمند تیم کارکنانش را از کسانی انتخاب می کند که مهارت های ویژه داشته باشند نه بله قربان گوهایی که فقط در حال تملق کردن هستند. شما نیاز به مشاورین، همکاران و کارکنانی دارید که قابل اطمینان باشند و صادقانه شما را حمایت کنند.

۷) شریک خوبی برای خود انتخاب نمی کنید
اطمینان یابید که کسب و کاری که راه انداخته اید کاملاً قانونی باشد. چون ممکن است از اداره کل مالیات های مرکزی سراغتان بیایند. ممکن است کسی که به عنوان شریک و همکار تراز اولتان معین کرده اید بتواند برایتان مشکل ساز شود. اگر او از غیر قانونی بودن کارتان به شما اطلاعی ندهد، کار شما گره خواهد خورد.

۸) از تبلیغات دست می کشید
قرارداد پرمنفعتی بسته اید و مشغول پول درآوردن هستید. اما وقتی خیلی درگیر اینگونه مسائل می شوید، دیگر فراموش می کنید که این اصلاً کافی نیست و باید کمی هم آینده نگری کنید. روی محصولاتتان کار کنید و سعی کنید راه هایی را پیدا کنید که بتوان از طریق آن شهرت و اعتبار خود را بالاتر ببرید. با تبلیغات یا با هر وسیله ای که می توانید این کار را انجام دهید. در مسابقات ورزشی، میهمانی های بزرگ یا گردهمایی ها می توانید تبلیغات کنید.

۹) به فکر رقبا نیستید
وقتی کار و ایده جدیدی را به کار انداخته اید، مطمئن باشید که همیشه کپی کارهایی وجود دارند که منتظر یافتن ایده های جدیدی دیگران هستند. وقتی افراد موفقیت شما را ببینند، سعی خواهند کرد که با شما رقابت کنند. برای رقابت کردن همیشه آماده باشید و آن را در برنامه و نقشه ی کارتان قرار دهید.

۱۰) مخارجتان بالاتر می رود
قسمتی از رویایتان ممکن است شرکتی زیبا و مجلل با بهترین و گرانتریین لوازم و دکوراسیون باشد. اما برای ساختن چنین شرکتی عجله نکنید. کمی زمان لازم است. خرج کردن همه پولی که می توانست صرف تبلیغات برای شرکتتان شود برای دکوراسیون و این چیزها در اول کار اصلاً معقولانه نیست.

۱۱) انگیزه تان را از دست خواهید داد
در اول کار، همه مؤسسین خود را در کارهای روزانه غرق می کنند. به یاد داشته باشید که کمی تفریح هم برایتان لازم است. با دوستان بیرون بروید یا همراه با خانواده به پیک نیک و گردش بروید. بعضی شب ها شام را در رستوران صرف کنید، چه اشکالی دارد؟ در زندگی توازن لازم است. با غرق کردن بیش از حد خود در کار کم کم انگیزه هایتان را از دست خواهید داد.

۱۲) نقشه جایگزین ندارید
کسی دوست ندارد که به مسائل منفی فکر کند، اما به عنوان یک موسس باید انتظار حوادث غیر مترقبه را داشته باشید. حوادث و مشکلات همیشه در کمین هستند. شما باید برای روبه رو شدن با اینگونه مشکلات آمادگی لازم را داشته باشید.

● چشمانتان را باز نگاه دارید
با خودتان صادق باشید و به حرف ها و پیشنهادات کارکنان قابل اطمینانتان گوش فرا دهید. زمان کافی را صرف آماده کردن، مرور و بازبینی همه ی مراحل کارتان کنید و با این کار درصد اشتباهاتتان را پائین تر خواهید آورد و موفق تر خواهید بود.


انتشار : ۶ بهمن ۱۳۹۴

نحوه برخورد با «اعصاب خردکن»ها در محل کار




چه خوب می شد اگر می توانستیم با تمام همکاران خود، فارغ از ویژگی های شخصیتی شان تعامل مثبت و به دور از تنشی داشته باشیم؛ شما هم حتماً موافقید. اما متأسفانه این اتفاق هیچگاه نمی افتد، چون هیچ کس همکاران خود را مثل دوستانش انتخاب نمی کند. برخی از همکاران شما ممکن است انسان های فوق العاده ای باشند که به دوستان همیشگی شما بدل شوند، اما عده ای از آنها نیز به احتمال زیاد با رفتار های آزاردهنده شان اعصاب شما را خرد خواهند کرد.

حتماً شما هم یکی دو همکار از گروه دوم در محل کار خود دارید. بنابراین چند تکنیک فوق العاده برای کنار آمدن با پنج نوع متداول از آزاردهنده ترین شخصیت ها در میان همکاران را در ادامه ی این مطلب برای شما آماده کرده ایم که می توانید آنها را از نظر بگذرانید.

۱- شخصیت بی ملاحظه

اینکه کسی هر از گاهی آنقدر هیجان زده شود که کلام فرد دیگری را قطع کند طبیعی است، اما شخصیتی که در این مورد از آن صحبت می کنیم مدام میان صحبت های دیگران می پرد: در جلسات، در مکالمات غیر رسمی و حتی از پشت تلفن. این کار نه تنها اعصاب شما را خرد می کند، بلکه باعث می شود نتوانید به درستی با او کار کنید.

راه حل

دفعه ی بعدی که کنار یکدیگر قرار گرفتید (چه در میان جمع و چه به تنهایی)، قطع شدن صحبت های خود برای اولین بار را بدون آنکه چیزی بگویید نادیده بگیرید. بار دومی که این موضوع تکرار شد، مؤدبانه به او بگویید «لطفاً اجازه بدهید حرفم را تمام کنم، بعد از آنکه حرفم تمام شد خوشحال می شوم نظر شما را نیز بشنوم. همانطور که می گفتم …» تغییر جهت بدن به سمت جمع نیز می تواند بعد از به زبان آوردن این جملات مفید باشد. سپس بعد از آنکه صحبتهایتان تمام شد، روی خود را به سمت او برگردانید تا نشان دهید الان می تواند صحبت کند.

۲- شخصیت فضول

شما ممکمن است هفته ای 40 ساعت به بالا از وقت خود را در کنار همکارانتان سپری کنید و این می تواند صمیمیتی میان شما ایجاد کند. اما این حق شماست که بخواهید جزئیات زندگی خود را خصوصی نگه دارید. متأسفانه این شخص نمی تواند به این حد و مرزها احترام بگذارد و از شما درباره ی انتخاب های احساسی، سلامتی، وزن، حقوق، ازدواج و مسائل دیگری که ترجیح می دهید خصوصی باقی بمانند سؤالات نامناسبی می پرسد.

راه حل

اگر نگران آن هستید که مبادا احساسات او را جریحه دار کنید، به این سؤالات وی با خنده و شوخی پاسخ سربالا بدهید. در مواقع دیگر ممکن است لازم باشد رویکرد مستقیم تری اتخاذ کنید. می توانید رک و راست به او بگویید: «راستش دوست ندارم پاسخ این سؤال شما را بدهم» یا «این مسئله شخصی است. ترجیح می دهم راجع به موضوع دیگری صحبت کنیم»؛ سپس بحث را عوض کنید.

۳- شخصیت بامزه

شوخ طبعی در محیط کار عالی است، مگر آنکه با بازده شما تداخل داشته باشد. این شخصیت مدام جوک های نامناسب تعریف می کند و به نظر می رسد هیچ چیز را جدی نمی گیرد و برایش فرقی نمی کند موقعیت چقدر پر تنش یا اورژانسی باشد. با اینکه این عادت وی ممکن است اوایل سرگرم کننده به نظر برسد، اما با گذشت زمان، هر چیزی می تواند باشد به جز سرگرم کننده.

راه حل

برای آنکه این شخصیت را از ادامه ی این روند دلسر کنید، فقط کافی است دیگر به او توجه نکنید. اگر لطیفه ای تعریف کرد، لبخند کوتاهی بزنید، سپس به مکالمه ی خود سمت و سوی جدی ترو سازنده تری ببخشید. اگر فرد مورد نظر روی ایمیل و یا چت سعی دارد همین کار را انجام دهد، کافی است به جز قسمت های مربوط، باقی بخش های گفته های او را نادیده بگیرید.


۴- شخصیت کنترل گر

این فرد همکار و هم رده ی شماست، اما طوری رفتار می کند که گویی بالاتر از شما قرار دارد. او مدام برای شما خرده فرمایش دارد، اطلاعات غیر ضروری به شما می دهد و از شما انتقاد سازنده به عمل می آورد. این کار نه تنها در سطح فردی شما را کلافه می کند، بلکه در سطح سازمانی نیز صلاحیتتان را نزد اعضای تیم و هر کسی که گزارش عملکرد شما را می نویسد مخدوش می کند.

راه حل

از آنجایی که این مکالمه، گفتگوی حساسی به شمار می رود توصیه می شود آن را جایی دور از سایر همکاران و در محیطی خنثی انجام دهید. وقتی با فرد مورد نظر تنها شدید صحبت های خود را اینگونه آغاز کنید: «واقعاً مشخص است که خودتان را وقف شرکت کرده اید و سعی دارید برای به موفقیت رساندن آن سخت تلاش کنید. این برای من واقعاً قابل تقدیر است». آغاز کردن گفتگو با تعریف و تمجید، او را نسبت به بخش دوم گفتگو پذیرا تر خواهد کرد. سپس اضافه کنید: «با این حال حس می کنم انتقادات سازنده ی شما جلوی بهره وری من را می گیرد و با اهدافی که رئیسمان برای من مشخص کرده تداخل پیدا می کند».

سپس یک نمونه از این رفتار ها را که به تازگی از سوی وی سر زده مثال بزنید و صحبت های خود را اینگونه به پایان برسانید: «با وجود ارزشی که برای نظرات شما قائل هستم، ممنون می شوم اگر نظرات خود را به مواردی محدود کنید که مستقیماً به نقش و وظایف شما مربوط می شوند».

۵- شخصیت زورگو

شاید فکر می کردید با این شخصیت در دبیرستان خداحافظی کرده اید، اما متأسفانه تقریباً در هر محیط کاری می توان شخصیت های زورگو را یافت. آنها همان کسانی هستند که کنایه آمیز صحبت می کنند، مدام از کار شما انتقاد می کنند، قضاوت هایتان را زیر سؤال می برند و غیره.

راه حل

واکنش شما به شدتِ رفتار طرف مقابلتان بستگی خواهد داشت. اگر رفتار او به بی ادبی و ایمیل های واکنشی و ناشی از عصبانیت محدود می شود، هم می توانید آنها را نادیده بگرید و هم اینکه با خونسردی پاسخ دهید «از این حرفتان خوشم نیامد» یا «ترجیح می دهم در فرصت مناسب شخصاً پاسخ شما را بدهم چون به نظر می رسد با هم اختلاف نظر داریم».

با این حال اگر مورد سؤ استفاده ی لفظی قرار می گیرید، تهدید می شوید، مورد استهزاء و یا زورگویی قرار می گیرید، بهتر است موضوع را با مدیر (و یا در صورت لزوم، مسئول نیروی انسانی) خود در میان بگذارید. هر کجا هم که کار کنید، به طور قطع حد اقل یک نفر وجود خواهد داشت که اعصاب شما را خرد کند. بنابراین نفس عمیقی بکشید، و پیش از آنکه جایگاهتان در محیط کار مخدوش شود توصیه های بالا را به کار ببندید.

انتشار : ۵ بهمن ۱۳۹۴

رفتارهای دردسرساز بازاریابان را بشناسید



در این نوشته، با کسب اجازه از دوستان متخصص خود، می خواهم چند رفتار اشتباه را که بر اثر «بی توجهی» و «تکرار» به عادت های اشتباه بازاریابان و فروشندگان تبدیل شده اند برشمرده و در نقطه مقابل، رفتار مناسب را به عنوان جایگزین آنها معرفی کنم.

1- اگر برداشت ما از «مهارت فن بیان» این است که تند تند و پشت سر هم و بی وقفه با مخاطب صحبت کنیم و با این شیوه فرصت هر نوع واکنشی را از او بگیریم و بدین شکل او را در عرصه کلام شکست دهیم، اشتباه می کنیم.

* ما باید «درست» و «به اندازه» و «برنامه ریزی شده» و «هدفمند» صحبت کردن را بیاموزیم.

یک بازاریاب موفق را می شناسم که متاسفانه به مرور عادت ناشایستی پیدا کرده است. او خیلی فی البداهه شروع به سخن می کند و خیلی سریع و بی وقفه سخنش را ادامه می دهد. کافی است جمله ای از دهان کسی بیرون بیاید؛ سریع با یکی از کلمات آن جمله سازی می کند و شروع به صحبت می کند؛ به نحوی که گاه گوینده از سخنان او و شیوه سخن گویی اش غافلگیر می شود. واقعیت این است که هر زمان او مشغول صحبت می شود نگران می شوم که نکند سخن نامناسبی به زبان بیاورد یا قولی بدهد و تعهدی ایجاد کند که دردسرساز شود. کما اینکه گاه شاهد بروز اتفاقات ناخوشایندی از جانب او بوده ام.

2- اگر برداشت ما از «بازاریابی شخصی» (Personal Marketing)، این است که برای خودمان در دل مشتری جا باز کنیم و این موضوع باعث شده به مرور از هدف و وظیفه اصلی خود غافل شویم، اشتباه می کنیم.

* ما باید از «بازاریابی شخصی» برای افزایش اعتماد به نفس خودمان استفاده کنیم، نه برای تسخیر ذهن مشتری.

بخری دوستان فروشنده و بازاریاب به مرور دچار این اشتباه می شوند که بخش قابل توجهی از انرژی و زمان در اختیارشان را صرف ارائه خودشان می کنند. به جای اینکه اجازه بدهند نوع منش و رفتارشان معرف آنها باشد، بخش مهمی از زمانی را که در اختیارشان قرار گرفته صرف سخن گفتن در باب مهارت ها و تجربیات موفق خودشان می کنند و گاه زمانی به مسیر معرفی یا فروش محصول بر می گردند که مشتری تا حد زیادی خسته شده و گاه حتی حوصله کافی برای شنیدن ویژگی های محصول را از دست داده است.

3- اگر برداشت ما از «برازندگی ظاهر» این است که مانند «مدل ها» لباس بپوشیم و مثل «مانکن ها» ظاهر بشویم، اما اشتباه می کنیم.

* ما باید با شناختن «فرهنگ» خودمان و فرهنگ مشتری مان، ظاهری مناسب برای یک ارتباط درست انتخاب کنیم.

امروزه آموزشگاه های نسبتا زیادی هستند که دوره های آموزشی «اصول و فنون زبان بدن» را برگزار می کنند و تعداد قابل توجهی از آنها هم شیوه های علمی و د رست این کار را آموزش می دهند. اما متاسفانه گاه شاهد هستیم که برخی چنان اغراق آمیز در باب این موضوع صحبت می کنند و در برخی آموزشگاه های غیراستاندارد گاه چنان اشتباهاتی را آموزش می دهند که فروشنده و بازاریاب علاقه مند را دچار سردرگمی می کنند. به نحوی که نهایتان فرد از خود رفتار ناصحیح بروز می دهد.

شخصا معتقدم که برازندگی برای یک فروشنده و بازاریاب، یعنی پوششی که در طرف مقابل حس خوب صمیمیت ایجاد کند و او را به ادامه رابطه علاقه مند کند.

4- اگر برداشت ما از «فروش موفق»، حذف رقیب است و هنوز پیرو «استراتژی اقیانوس قرمز» هستیم، اشتباه می کنیم.

* ما باید به جای حذف رقیب به «نوآوری ارزش» (Value Innovation) بیندیشیم. یعنی با پیروی از «استراتژی اقیانوس آبی»، به «ایجاد ارزش همزمان برای خود و مشتریان» فکر کنیم.

خیلی سخت است که وقتی مشتری از ما درباره تفاوت محصول و خدمت مان در مقایسه با آنچه رقیب ارائه می کند می پرسد، بتوانیم واقعیت را به او بگوییم، ولی با اعتقاد به استراتژی اقیانوس آبی خواهیم پذیرفت که رقابت برای عملکرد برتر و پایداری بیشتر لازم است ولی کافی نیست. در استراتژی های بازاریابی نوین ما باید به مسائلی فراتر از رقابت بیندیشیم؛ به چیزهایی بیندیشیم که بدون ریختن خون رقیب برای ما رشد و سود بیشتر و بقا را به ارمغان بیاورد. بقای در اقیانوسی که هنوز عمق آن شناخته نشده است.

مشتری قطعا از حق طبیعی انتخاب استفاده خواهد کرد و چه بسا محصول و خدمت و رقیب را انتخاب کند ولی آنچه در این میان مهم است این است که رابطه خوب و پایداری بین ما برقرار خواهد شد که می تواند مقدمه ای برای فروش های بعدی ما باشد.



انتشار : ۴ بهمن ۱۳۹۴

ثروتمندانه زندگی کن!


ثروتمندانه زندگی کن!

ثروتمندانه زندگی کردن و داشتن یک زندگی سرشار از نعمت و رفاه، یکی از آرزوهای مشترک تمامی انسان هاست، اما داشتن چنین زندگی ای برای بسیاری از افراد سخت و دور از باور به نظر میرسه. اما یادت باشه دوست من که حقیقت جهان هستی اینه که ثروت و فراوانی در وجود تمامی انسان ها قرار داده شده، به صورت کاملا ذاتی و طبیعی!

فراوانی و ثروت، صرفا یک نگرشه و نکته ی مثبتی که وجود داره اینه که به راحتی می تونی نگرشت رو کنترل کنی و نگرش دلخواهت رو شکل بدی. اما چگونه؟

1. ذهنیت ثروت و فراوانی رو در خودت شکل بده.

ذهنیت فراوانی یک باور غالب داره که میگه برای همه، بیش از حد نیازشون هست. بنابراین مدام این جمله رو تکرار کن که خالق این جهان، بی نهایت رزاقه و برای همه، بیش از حد نیازشون هست... همه چیز به اندازه ی کافی وجود داره... من به فراوانی نعمت، ثروت و سلامتی ایمان دارم...

2. سپاسگزار تمامی مواردی باش که همین حالا در زندگی تو وجود داره.

سپاسگزاری از نظر کاینات یک سیگنال بسیار قدرتمنده که نشون میده آماده ی دریافت بیشتر هستی. ازت میخوام که همین حالا تمامی موارد خوب و مثبتی که در زندگیت وجود داره رو یادداشت کنی و بابت تک تک اونها از خدای رحمن سپاسگزاری کنی. هرچه مواردی که یادداشت می کنی بیشتر باشه، بهتره. ازت میخوام که این تمرین رو هر شب، به مدت حداقل یک ماه انجام بدی تا به چشم خودت ببینی که همین تمرین ساده که روزانه چند دقیقه بیشتر وقتت رو نمیگیره، چگونه زندگیت رو جادویی و پر از اتفاقات خوب میکنه.

3. صبح، زمان تعیین کننده ی روز شماست!

صبح، زمانی که از خواب بیدار میشی، لحظه ای بسیار تعیین کننده است، چون تمام روزت رو تحت تاثیر قرار میده. بنابراین سعی کن حس و حال خوبی به صبح هات بدی تا به طبعش روز و زندگی بهتر و با کیفیت تری رو تجربه کنی. سعی کن خواب کافی داشته باشی، صبح ها زودتر از خواب بیدار بشی، صبحانه مغذی ای داشته باشی، و هر روز ورزش کنی و تمرینات خود هیپنوتیزمت رو انجام بدی.

4. پذیرای فرصت هایی باش که کاینات در اختیارت قرار میده.

زمانی که تمام توجه و تمرکزت رو به ثروت و فراوانی لایتناهی کاینات میدی، طبق قانون، کاینات و جهان هستی، فرصت ها، ایده ها، موقعیت و افرادی رو در مسیرت قرار میده تا خودت شخصا این تمرکز رو به معادل فیزیکیش و هر اونچه که میخوای تبدیل کنی. بنابراین تنها زمانی می تونی به این مواهب و نعمات و هر اونچه میخوای دست پیدا کنی که اولا منتظر چنین فرصت هایی باشی، آماده ی پذیرش اونها باشی و ثانیا بدونی که چگونه این فرصت ها رو شناسایی کنی و از اونها استفاده کنی.

5. از زندگیت لذت ببر.

مهمترین عاملی که تعیین میکنه به خودت اجازه میدی از زندگیت لذت ببری یا نه، وجود یا عدم وجود عزت نفس و اعتماد به نفس هستش. اگر میبینی که در اکثر مواقع منفی هستی و بر موارد منفی تمرکز میکنی، شدید بهت توصیه میکنم که به دنبال روش هایی برای ارتقا عزت نفس و اعتماد به نفس در وجودت باشی. از فایل های خود هیپنوتیزم استفاده کن، مدیتیشن انجام بده، ورزش کن و تا میتونی لبخند بزن. ببین که انجام چه مواردی باعث میشه که از درون حس خوبی بهت دست بده، تمامی این موارد رو شناسایی کن و اونها رو انجام بده.

یادت باشه دوست خوبم، ما یک زندگی سرشار از نعمت و ثروتی رو میخوایم که به ما حس رضایت و شادی بده. نقطه ی شروع چنین زندگی خارق العاده ای اینه که باور کنی چنین زندگی ای وجود داره، و با آغوش باز، پذیرای فرصت هایی باشی که چنین زندگی ای رو برات رقم میزنه. زمانی که از تمامی فرصت هایی که کاینات در اختیارت قرار میده نهایت استفاده رو میکنی، درست در اون لحظه است که می تونی با تمام وجود، معنای یک زندگی خارق العاده و شاهکار رو حس کنی.

انتشار : ۲ بهمن ۱۳۹۴

تئاتر و بازاریابی؛ نقش خود را درست بازی کنید.


جذاب و جالب بود. از این روی به شما هم پیشنهاد می کنم که در ادامه آن را بخوانید.

این مقاله به شباهتهایی که بین تئاتر و دنیای بازاریابی وجود دارد، اشاره کرده است و پلی زده است بین برخی از
مفاهیم بازاریابی و تئاتر. می توانید در ادامه این یادداشت را بخوانید تا به عنوان یک فروشنده نقش
آفرینی دقیق تری در دنیای بازاریابی و فروش داشته باشید.
واقعاً چگونه می توان دیگران را تحت تاثیر قرارداد و متقاعد کرد؟ چگونه می توانیم حرف خود را به
کرسی بنشانیم که این کار، خود مهمترین فعالیت یک فروشنده است. احتمالاً این اتفاق برای شما بارها
رخ داده که بدون اینکه قصد خریدی داشته باشید، وارد فروشگاهی شوید ولی دستِ پر از فروشگاه
بیرون بیایید. چه چیزهایی باعث جذابیت یک کالا و تاثیرگذار ی یک بازاریاب بر خریدار می شود؟
بدون تردید یکی از عوامل مهم ایجاد نگرش مشتری نسبت به محصول و برند، نحوه بازاریابی و برخورد
فروشنده با عامل خرید است. بازاریاب به مثابه بازیگری است که برای مخاطبان خود مونولوگی را اجرا
می کند و در ادامه بازخورد مخاطب خود را در همان لحظه می بیند که این بازخورد با دست زدن و انرژی
مثبت تماشاگران در انتهای نمایش و در بازاریابی با خرید و لبخند مشتری همراه می شود. همانند یک
بازیگر غیرحرفه ای و مبتدی، یک فروشنده جوان نیز باید کاملا نسبت به نقش خودآگاهی داشته باشد و
قادر باشد توانایی ها و کمبودهای خود را به سرعت فهرست کند. یک نمونه از چنین فهرستی این
است:منظری که تئاتر به بازاریابی می دهد درک نبض جامعه است. درک دیگران نه به آن شکل که آنها
می خواهند، بلکه چیزی که واقعیت و حقیقت دارد و شخصیت و جامعه اجتماعی آنها به ما می گوید.
هنرمندان تئاتر مسلح به جامعه شناسی هستند و آدم ها را از پس نقاب های آنها می بینند.
به موقعیت هایی فکر کنید که می خواهید با کسی ارتباط مهمی برقرار کنید، مثلا برای استخدام در
شرکتی که همیشه آرزویش را داشتید. آیا به پر کردن فرم پرسش نامه و شرح تحصیل و تجارب کاری
خود اکتفا می کنید؟ یا انجام یک گفت وگوی حضوری را ترجیح می دهید؟ مسلما تصمیم می گیرید شخصا
به آن شرکت مراجعه کنید، چرا؟ چون هنگام صحبت و گفت وگو طرف مقابل ما را می بینید و از آنها
برداشت می کنید. این حرکات، از ایما و اشاره گرفته، تا حالتی که می ایستیم، می نشینیم یا اداهایی که با
دست و صورت و چشم ها به همراه کلمات خود به کار می بریم ما را به طرف مقابل می شناسانند. اگر زبان
بدن )تن گفتار( شما مناسب و حساب شده باشد، می توانید از بستن قراردادهای کلان و موفق مطمئن
باشید. اما اگر هنوز به این موضوعات فکر نکرده اید، با این شغل همین الان خداحافظی کنید. راز پنهان
موفقیت در فروش به تاثیرگذاری برطرف مقابل و ایجاد فضای دوستانه بستگی دارد.
اصولاً یک فروشنده موفق باید توانایی اجرای سه نقش زیر را داشته باشد:
دوست:
سان تزو، فیلسوف و ژنرال چینی زمانی گفته بود: کسی که رموز پیروزی را می داند لزوما پیروز میدان ها
نیست. نمی شود ادعا کرد دوست مشتری هستیم اما با او همچون غریبه ها رفتار کنیم. هر آنچه ادعا
می کنیم باید با تمام حرکات و رفتارمان آن را نشان دهیم. یک فروشنده بیمه را در نظر بگیرید که یک
فنجان چای با مشتری می نوشد و مذاکرات پیرامون خرید و مشخصات بیمه در حین نوشیدن یا قدم زدن
صورت می گیرد در این شرایط فروشنده ضمن ایجاد فضای نزدیک و دوستانه، شانس بیشتری برای
فروش بیمه نامه ایجاد می کند.
مشاور:
اگر نگرش شما این باشد که با کشف خواسته های مشتری، به عنوان یک مشاور و تسهیل گر، او را برای
یک خرید صحیح و با ارزش راهنمایی کنید مشتریان خود را برای مدتی طولانی تری حفظ خواهید کرد.
اگر مشتری احساس کند که شما قبل از اینکه به سود خود توجه داشته باشید، منافع او را در نظر
می گیرید، به شما اعتماد می کند. جلب اعتماد یکی از مهم ترین ارکان فرآیند فروش است.
معلم:
اگر بتوانید چیزی را با تمام وجود به کسی بیاموزید او برای همیشه به شما احساس دِین و ارادت خواهد
کرد. در دنیای کسب و کار امروزه بهتر است به این موضوع فکر کنید که در ابتدا بتوانید یک معلم خوب
برای آموزش اندوخته هایتان باشید. همچون شاگردانی که سالیانِ سال، معلم خود را فراموش نمی کنند
مشتریان نیز پس از یادگیری، ذهن و قلب خود را پذیرای کلام شما می کنند.
جعبه ابزار بازیگر
ابزار کار بازیگر، خود بازیگر است که شامل بدن، بیان و میمیک صورت است. بدن برای نشان دادن
حالات شخصیت نمایش، بیان برای رساندن مطالب به مخاطب و در آخر منظور از میمیک صورت نشان
دادن حالات درونی انسان است. این ابزارها پیش نیاز یک بازاریاب حرفه ای هم هست. چنین شخصی نیاز
به داشتن بیان تاثیرگذار، بدن مناسب، میمیک و ظاهری آراسته دارد. ارمغان تئاتر برای بازاریابی فقط به
بدن، بیان، نوع ایستادن و حرکات دست محدود نمی شود. تجربه آموزش تئاتر توسط استادان تئاتر
درهای جدیدی را باز می کند که در اینجا به چند مورد آن اشاره می کنیم:
1. شکستن ریتم محیط
است، پیدا کردن ریتم واقعی یک محیط و » ریتم « یکی از چیزهایی که بازیگران تئاتر به آن پی می برند
شکستن ریتم واقعی آن. ریتم کلیشه ای بین فروشندگان به این شکل است که وقتی وارد یک فروشگاه
می شود، هدفش مشخص و واضح است، او می خواهد کالای خودش را بفروشد، اما فردی را تصور کنید که
می خواهد این پیش فرض را بشکند ! از درب وارد شود و به خریدار نشان دهد که یک بازاریاب هست، اما
همه کدهایی که خریدار با آنها بازاریاب را شناسایی می کند خاموش کند، به عنوان مثال می گوید اصلا
مهم نیست شما این محصول را خریداری می کنید یا نه! ولی این نوشیدنی را تست کنید، یا فقط یک نگاه
به این بیندازید، اصلا من برای فروش اینجا نیامده ام. یا فروشنده ای را در نظر بگیرید که با اعتماد به نفس
کامل می گوید: محصول رقیب ما واقعا خوب است و کارشان قابل احترام است.پس از چند لحظه مکث
می گوید: اما ما هم سعی کرده ایم چیزی برای مشتری کم نگذاریم. مشتریان از نگاه های خیره
فروشندگانی که پابه پای مشتریان با آنها می آیند خسته شده اند و می خواهند آزاد باشند. پس باید نقش
فردی متفاوت را بازی کنید.
2. مدیریت انرژی و تقویت طنین صدا
فروشندگان موفق همگی معتقدند فروش در بازار ایران انرژی و صبر بالایی می خواهد. ضروری است
انرژی لازم را برای این کار به دست آورید. بدون این انرژی، کار شما بسیار بی حاصل یا خسته کننده
خواهد بود. تمرین را با نیروی صوتی بسیار شروع کنید، بعد می توانید آن را تعدیل کنید. بلندی صدا
کمتر خواهد شد، اما انرژی همچنان در حد بالا باقی خواهد ماند.
- هرروز یک روزنامه را با صدای بلند بخوانید.
11 و 01 متری مطلبی را برای کسی بخوانید یا با او صحبت کنید، تا برد واقعی صدای خود را ، - از فاصله 5
دریابید.
- به نوعی مطالب را بخوانید که گویی شنونده شما در آن طرف میز یا آن طرف خیابان قرار دارد.
0. تسلط بر تنش ها
بحث مهم دیگر مدیریت تنش است. یادتان باشد تنش، نه تنها کمکی به فروشندگی و بازاریابی نمی کند،
بلکه یکی از دشمنان مطلق اوست. وقتی احساس می کنید که تنش به سراغتان می آید، محل تنش را
مشخص کرده و با دقت فشار را از روی آن بردارید. اصل در به کار بردن عضلات آن است که فقط عضلاتی
را که به آن احتیاج دارید به کار برید. باید در آنچه می کنید و آنچه می گویید صادق باشید. این صداقت را
عمیقا در درون خود حس کنید.
4. یادگیری لهجه های جدید
برای یادگرفتن لهجه توصیه می شود که یک حرف صدادار و دو حرف بی صدا را از زبانی که روی آن کار
می کنید انتخاب کرده، روی آن کارکنید. از آنجا که احتمال دارد یک بازاریاب با زبان ها و لهجه های محلی
گوناگونی برخورد داشته باشد، برای اخت شدن با خریدار و راحت ارتباط برقرار کردن با طرف مقابل خود،
بهتر است که به لهجه های مختلف تسلط داشته باشد. برای از بین بردن شلی زبان، زبان خود را در پشت
دندان ها قرار داده و جملات را مدام تکرار کنید. جملاتی که در آن لغات و اصطلاحات تخصصی مربوط به
زمینه فروش خود، وجود دارد. شما باید بتوانید مشخص کنید که شلی زبان شما از کجا ناشی می شود که
خود مقدمه ای برای یادگرفتن لهجه است.
تمرین عملی
یک پارتنر ترجیحا شخصی که با او آشنایی ندارید و با خصوصیات رفتاری شما آشنا نیست برای خود
انتخاب کنید. خود را در موقعیت فروش یک کالا قرار دهید و به معرفی آن بپردازید. سعی کنید در این
اتود بر تمامی حالات بدن، طرز ایستادن، راه رفتن، نشستن، برخاستن و... تمرکز داشته باشید )مدیریت
انرژی و آگاهی از خود(. نسبت به محصول و کالای موردنظر خود اطلاعات کافی داشته باشید و از قبل
روی جزئیات آن مطالعه کافی داشته باشید تا در صورت پرسیدن هرگونه سوال از سوی مشتری، بتوانید
پاسخی برای آن داشته باشید )شناخت کامل محصول و خدمات خود(. کلمات تخصصی و اساسی مرتبط
با محصول خود را بارها تکرار کرده و بر طرز ادا کردن آن تسلط کافی داشته باشید، چراکه هرگونه تپق
زدن احتمالی شما باعث دید انحرافی مشتری می شود. در طول صحبت کردن با مشتریِ فرضی هیجانات
مختلف را تست بزنید، سعی کنید یک روند و ریتم ثابت و یکنواخت را پیش نبرید و در هرلحظه برای
مشتری خود جذابیت داشته باشید، چراکه اگر مشتری نسبت به طرز بیان شما و مدیریت فضایی که برای
آن ساخته اید، احساس خستگی کند، دیگر به شما توجه نمی کند )شکستن ریتم محیط( این موقعیت را
برای افراد مختلف تست بزنید و در آخر با مشتری به نقد شیوه بازاریابی خود بپردازید تا بتوانید نسبت به
تقویت آن گام های موثرتری بردارید. در پایان این اتود اگر مشتری، کالا را با رضایت و آرامش خرید )و نه
آنکه شما آن را به هر ترتیب فروختید !( در کار خود موفق بوده اید.
آموزش از طریق تئاتر و دوره دیدن بازاریابان، توسط مدرسان تئاتر و اهل فن در زمینه آموزش بازیگری
یکی از موثرترین روش های آموزش به بازاریابان و فروشندگان است. این دوره می تواند توسط بازیگران و
مدرسان حرفه ای تئاتر اداره شود و به بازاریابان فن رسیدن به بیان قوی، بدن مناسب و شیوه های موثر
ارتباطی آموزش داده شود.
اکنون هنجار جدید شما روشن است: عزمِ به سلامت گذشتن از همه موانع. تنها از طریق آگاهی واقعی به
توانایی ها و کمبودهای خود است که شما می توانید آموزش های لازم را شروع کرده و از حالت تدافعی یک
فرد متوسط فاصله بگیرید. یادتان نرود سخت ترین کار جهان این است که به آنچه می گوییم عمل کنیم!
آستین ها را بالا بزنید و با اعتماد به نفس وارد سِن شوید.

انتشار : ۱ بهمن ۱۳۹۴

جملاتی زیبا درباره تجارت


جملاتی زیبا درباره تجارت


درامد:هیچگاه روی یک درامد تکیه نکنید،برای ایجاد منبع دوم درامد سرمایه گذاری کنید.
خرج:اگر چیزهایی را بخرید که نیاز ندارید،به زودی مجبور خواهید شد چیز هایی را بفروشید که به انها نیاز دارید.
پس انداز:انچه که بعد از خرج کردن می ماند را پس انداز نکنید،انچه را که بعد از پس انداز کردن می ماند خرج کنید.
ریسک:هرگز عمق یک رودخانه را با هر دو پا ازمایش نکنید.
سرمایه گذاری:همه تخم مرغ ها را در یک سبد قرار ندهید
انتظارات:صداقت هدیه بسیار ارزشمندی است،ان را از انسان های کم ارزش انتظار نداشته باشید.

انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۴

۲۰ روش برای تحت تاثیر قرار دادن رئیس اداره



۲۰ روش برای تحت تاثیر قرار دادن رئیس اداره

همه می خواهند به بهترین وجه در محل کار ظاهر شوند تا اطمینان یابند که پله های ترقی را طی
خواهند کرد و ترفیع رتبه خواهند گرفت. در این مورد فکر کنید، چه کاری باید بکنید تا بتوانید از
سایرین جلو افتاده و نظرها را جلب کنید؟
تصور ما بر این است که برای جلو افتادن از سایرین، حتماً باید کارهایی عجیب و باورنکردنی انجام
دهیم و تا آنجا که می توانیم کار کنیم. اگر چه درازای کلیه این زحمات حقوق دریافت خواهیم
کرد، اما این کافی نیست. یک نکته را برایتان بازگو میکنم، چه در زندگی خصوصی و عاطفیتان و چه در
زندگی کاریتان، فقط جزئیات مهم هستند. اینکه لباسی مناسب بپوشید، تلفن
های خصوصیتان را کوتاه کنید و در کارهای گروهی شرکت کنیدممکن است بسیار موثر باشد. در
اینجا به مواردی اشاره خواهیم کرد، که با انجام آنها صد در صد مورد توجه رئیس قرار خواهید گرفت.
ظاهرخوب داشته باشید ▪
کیف دستی با خود حمل کنید ▪
اینکه هر روز با کیف دستی وارد و خارج شرکت شوید به دیگران این احساس را میدهد که شما در
کارتان فعال هستید، حتی اگر پشت میز کارتان هم نباشید. ممکن است این کیف را فقط برای حمل
ناهارتان به دست گیرید، اما تاثیر بسیار خوبی خواهد گذاشت.
صاف بنشینید ▪
صاف نشستن و صاف و با غرور ایستادن علائم فیزیکی هستند که نشان می دهند شما فردی با اعتماد به
نفس بالا هستید. نگذارید که دیگران شما را در حالیکه جلوی کامپیوتر خمیده شده اید ببینند، مگر
اینکه حین اضافه کاری باشید و دیگر توانایی صاف نشستن را نداشته باشید.
وقت شناس باشید ▪
هیچ کس دوست ندارد که برای کسی منتظر بایستد، پس سعی کنید که همیشه سر وقت باشید. من
همیشه به دوستانم می گویم: "انتظار نداشته باشید که زود بیایم، اما دیر هم نمی آیم." وقت شناس
باشید.
زندگی خصوصیتان را وارد کار نکنید ▪
کار خوبی که یک کارمند می تواند انجام دهد این است که زندگی خصوصی خود را از کار جدا کند، یعنی
تا زمانی که در محل کار است کاملاً متوجه و درگیر کار باشد و وقت
خود را مثلاً به تلفن های مداوم به نامزدش نگذراند.
نگران نباشید، خوشحال باشید ▪
لبخند زدن مسری است، این باعث می شود که دیگران کمتر از شما شاکی باشند، به خصوص زمانی که
کاری اشتباه انجام داده باشید.
خوب لباس بپوشید و خوشبو ظاهر شوید ▪
همیشه با خود آدامس های نعنایی یا شانه جیبی داشته باشید که بسیار مفید است. مهم نیست دیگران
چه می گویند، اما به یاد داشته باشید که مردم هنوز از روی ظاهر در مورد افراد قضاوت می کنند. پس
خوب لباس بپوشید .
محیط کارتان را تمییز و منظم نگاه دارید ▪
اینکه میز کارتان را همیشه منظم و تمییز نگاه دارید و همه ورق ها را سر جای خود بگذارید راه خوبی
است تا به رئیس خود بفهمانید که شما در همه کارها فردی منظم هستید.
حرف های خوب بزنید ▪
بدانید که در مورد چه صحبت می کنید
نگاهی به روزنامه صبح بیاندازید، از پیشرفتهای جدید در زمینه کاری خود آگاه شوید و بدانید که در
کارتان چه می گذرد. اینکه همیشه اطلاعات خود را بیشتر کنید، در صحبت کردن شما بسیار کمک
خواهد کرد.
در هنگام صحبت از دستانتان هم کمک بگیرید
نترسید که هنگام صحبت کردن از دستانتان هم کمک بگیرید. حتماً لازم نیست که یک ایتالیایی باشید
تا قادر به انجام این کار باشید، خیلی طبیعی رفتار کنید.
همیشه یک لطیفه آماده تعریف داشته باشید ▪
اگرچه دوست نخواهید داشت که دلقک شرکت باشید، اما خوب است که در زمان مناسب جوک و لطیفه
هم تعریف کنید.
غیبت کردن را کنار بگذارید ▪
هرچند که ممکن است خیلی کار سرگرم کننده ای باشد، اما غیبت کردن مثل سمی کشنده می تواند
کارتان را به سرعت از دستتان خارج کند. دست از این کارها برداشته و کاری به زندگی خصوصی دیگران
نداشته باشید.
یاد بگیرید که گاهی هم لازم است حرف نزنید ▪
گاهی اوقات بهترین و عاقلانه ترین کار این است که صبر کرده و حرفی نزنید. اگرچه وقتی حرف
ارزشمند برای زدن دارید خوب است که در بحث شرکت کنید، اما اگر میخواهید مدام حرف های تکراری
صد سال پیش را در یک بحث به میان بکشید، بهتر است که اصلاً چیزی نگویید. با اینکار حتی ممکن
است دیگران تصور کنند که مشغول فکر کردن به حرف های آنها هستید و این خیلی خوب است و به یاد
داشته باشید که در یک بحث هیچگاه سر دیگران فریاد نزنید.
لاف نزنید ▪
هیچ کس علاقه ای به افراد خود ستا و لاف زن ندارد. پس متوجه باشید که چه میگویید و مدام کارهایی
را که انجام داده اید را بزرگنمایی نکنید.
خوب باشید و کارهای خوب بکنید ▪
اضافه کاری کنید ▪
اگر اینکه همیشه دنبال کار بیشتر باشید و کار بیشتر از رئیس طلب کنید و این برایتان به صورت عادت
در بیاید، مطمئن باشید که رئیس حتماً متوجه این مسئله خواهد بود به خصوص زمانی که می خواهد
ترفیع رتبه ای بدهد شما در ذهنش خواهید ماند. نگران پولش هم نباشید، هیچ زحمتی بی جواب نمی
ماند.
هیچگاه با یکی از همکارانتان وارد مسائل عاشقانه نشوید
من نمی دانم که چقدر این منشی جدید ممکن است جذاب باشد یا همینطور یکی از همکارانتان، اما
توصیه می کنم که طرفش نروید. این ممکن است از سردردها و قلب دردهای آتی جلوگیری کند.
همیشه کنترل خود را در دست داشته باشید
نمی گویم باید در بحث با همکارانتان اصلاً ناراحت یا نگران نباشید، می گویم هیچ گاه کنترل خود را از
دست ندهید. این باعث می شود که زیر دستانتان احترام بیشتری برایتان قائل شوند و بالا دستتان هم
تحت تاثیر قرار خواهد گرفت.
مراقب باشید که چه سایت هایی را در اینترنت بررسی می کنید ▪
بدانید که در محیط کار همیشه باید به فکر کار باشید. پس حتی در زمان بیکاریتان هم نباید خود را
مشغول بازرسی سایت های نا مربوط کنید.
با همکارانتان خوش رفتار باشید ▪
نباید بیش از حد فضول جلوه کنید، اما به یاد داشتن تاریخ تولد و آخرین خبرها در مورد همکارانتان
بسیار خوب خواهد بود و آنها را به شما علاقه مند خواهد کرد.
گاهی یک رهبر باشید ▪
از اینکه در مواقع خاص پست رهبری بگیرید واهمه نداشته باشید. وقتی یکی از همکاران قدیمی در حال
بازنشست شدن است، یک مهمانی خداحافظی برای او ترتیب دهید و... همیشه برای این کارها داوطلب
باشید و با اینکار دیگران به سرعت به شما علاقه مند خواهند شد.
به قوانین و سیاست های شرکت احترام بگذارید ▪
همیشه در هر شرکتی یک سری قانون وجود دارد که کارکنان همه موظف به اطاعت از آن هستند. پس به
یاد داشته باشید که هیچگاه قوانین شرکت را زیر پا نگذارید.
یک کار خوب ▪
همیشه جزئیات هستند که تصویر بزرگ را می سازند. با رعایت کردن این موارد کوچک، خواهید توانست
که تصویر خود را نزد رئیس و همکارانتان هر چه بهتر کنید. پس به هوش باشید. شما را روی نردبان ترقی
ببینیم!__

انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۴

10 راهکار برای فروش


۱۰ راهکار برای مذاکرات و معاملات تجاری

در اینجا برای شما چند راهکار در معامله را ذکر می کنیم. به این نکته ها خوب دقت کنید و آن ها را در
مغزتان حک کنید.
هیچگاه اولین پیشنهاد را شما ندهید
بسیار ساده است، اینطور نیست؟ تا آنجا که می توانید، در هر موقعیتی هم که برای معامله قرار دارید،
اولین پیشنهاد را شما ندهید. ببینید که طرف مقابلتان اهل کجاست و با این کار تا حدودی می توانید
بفهمید که مایل است چقدر جنس را معامله کند. اگر طرف شما با یک پیشنهاد بزرگ جلو آمد، نشان می
دهد که ممکن است معامله انجام نشود و آنها راهشان را بکشند و بروند چون سنگ بزرگ همیشه نشانه
نزدن است. با رعایت این نکته می توانید از قصد و نیت طرفتان باخبر شوید.
همیشه دو خریدار را در کنار هم قرار دهید
کاری که به شما خیلی قدرت عمل می دهد این است که همیشه برای یک جنس مشخص دو خریدار را
کنار هم قرار دهید. چه در کار باشد و چه در زندگی یا عشق، اینکه دو نفر خواستار شما باشند همیشه
باعث افزایش قدرت شما می شود.
همیشه قیمت بالاتری بدهید
همیشه قیمتی بالاتر از قیمت واقعی خودتان اعلام کنید، اما نه اینقدر بالا که کسی حتی برای نگاه کردن
هم جلو نیاید چون با اینکار فقط یک طمعکار جلوه خواهید کرد.
هیچوقت خود را مشتاق نشان ندهید
هر چقدر هم که به نظرتان معامله عالی باشد و کلی با آن سود کرده باشید و بسیار خوشحال باشید،
هیچوقت چهره خود را شاد و مشتاق به طرف مقابل نشان ندهید. چون با اینکار درونتان را به آنها نشان
خواهید داد و این اصلاً خوب نیست. همیشه خونسرد و آرام باشید.
همیشه برای ترک معامله آماده باشید
اصلاً مهم نیست که چقدر دوست دارید آن معامله انجام شود، باید همیشه خود را برای سر نگرفتن
معامله هم آماده نشان دهید. ممکن است این سخت ترین کار در طی یک معامله باشد، اما گاهی بسیار به
نفع شما خواهد بود. اگر می بینید که معامله ای درست نیست و ممکن است سرتان کلاه گذاشته شود،
می توانید سریعاً کناره گیری کنید.
فکر کنید که طرف معامله به شما نیاز دارد
یکی از سخت ترین قسمت های معامله این است که شما فکر کنید طرف شدیداً به شما نیاز دارد. اگر
اینطور فکر نکنید، اعتمد به نفستان پایین خواهد آمد. همیشه در ذهنتان مجسم کنید که طرف معامله
عمیقاً خواستار کالای شماست.
یاد بگیرید که ساکت بمانید
گاهی اوقات وقتی پیشنهادی به شما ارائه می شود، خیلی مهم است که جوابی نداده و چیزی نگویید.
برای ۳۰ دقیقه، ۰۰ دقیقه، یک ساعت، برای هر چقدر که شده دهانتان را باز نکنید. سکوتی ناراحت
کننده ایجاد کنید و طرف مقابل برای شکستن این سکوت جزئیات بیشتری بیان خواهد کرد. شما ساکت
بمانید، کناره گیری نکنید اما فقط به آنچه که طرف مقابل بازگو می کند گوش فرا دهید.
در مورد همه چیز تحقیق کنید.
چه با دانستن در مورد گذشته طرف معامله تان باشد، چه اتفاقاتی که در مغازه می افتد یا تحقیق در
مورد کالای مورد نظر باشد، همیشه بدانید که در چه مورد می خواهید صحبت کنید.
هیچوقت در وسط کار معامله را بر هم نزنید
در معاملات همیشه تخفیف و امتیاز دهی صورت می گیرد. مهم نیست که از چقدر می گذرید تا معامله را
تمام کنید، اما مهم این است که معامله نباید بر هم بخورد. هر چند که ممکن است آخر کار اصلاً رضایت
زیادی از آن معامله نداشته باشید.
همیشه مودب باشید
مهم نیست که طرف مقلبلتان با شما بد حرف می زند یا کالایتان را تحقیر می کند، شما هیچگاه
خونسردیتان را از دست ندهید و به طرف مقابل فحش و بد و بیراه نکشید. با بدرفتاری چیزی جز
شرمندگی نصیبتان نخواهد شد.
کار را به نماینده تان بسپارید!
ممکن است هر چند بار هم که این مقاله را بخوانید باز احساس کنید که هنوز در معامله استاد نشده اید.
بنابراین در اینجا به آخرین توصیه اشاره می کنم که از تمام این نکات با ارزش تر است: اگر شک دارید،
یا حوصله این کارها را ندارید، نماینده ای برای خود پیدا کنید که این کارهایتان را انجام دهد. این
نماینده هر کسی می تواند باشد، یک وکیل حقوقی یا یکی از همکاران باتجربه، ولی به هر حال مسئله
مهم این است که اگر حوصله ندارید به هیچ وجه این کار را خودتان انجام ندهید


انتشار : ۳۰ دی ۱۳۹۴

دانلود فایل‌های بسته آماده‌چاپ و نصب تابلو اعلانات مسجدنما هفته  سوم اردیبهشت ماه 1403

دانلود فایل‌های بسته آماده‌چاپ و نصب تابلو اعلانات مسجدنما هفته سوم اردیبهشت ماه 1403

دانلود فایل‌های بسته آماده‌چاپ و نصب تابلو اعلانات مسجدنما   همیشه دنبال این بودی یه جایی باشه تا راحت بتونی محتوای مطمئن با طراحی خوب را پیدا کنی؟   همیشه دنبال این بودی یکی کارهای محتوایی را ناظر به مسائل روز انجام بده و دغدغه تأمین محتوا را نداشته باشی؟   همیشه ... ...

کیس اختلال دوقطبی - مصاحبه با بیمار دو قطبی  - نمونه مصاحبه با بیمار دوقطبی

کیس اختلال دوقطبی - مصاحبه با بیمار دو قطبی - نمونه مصاحبه با بیمار دوقطبی

تعداد صفحات: 11 نوع فایل: WORD   + فایل هدیه: نمونه مصاحبه تشخیصی افسردگی و اعتیاد (8صفحه)   فهرست مطالب: شرح حال (مشخصات، علت ارجاع، شکایت عمده، مشکلات موجود و ...) معاینه وضعیت روانی تشخیص مصاحبه   بخشی از متن فایل: م: خوابت چطوره؟ ب: زیاد خوب نیست، اگار ... ...

نبرد باستانیان.pdf

نبرد باستانیان.pdf

نبرد باستانیان.pdf ... ...

دریافت فایل : نبرد باستانیان.pdf
پاورپوینت پودمان چهارم کار و فناوری پایه نهم بازی های رایانه ای

پاورپوینت پودمان چهارم کار و فناوری پایه نهم بازی های رایانه ای

                  نوع فایل: power point فرمت فایل: ppt and pptx قابل ویرایش 59 اسلاید   قسمتی از متن پاورپوینت:   بخش دوم پودمان بازی های رایانه ای برخی از شایستگی هایی که در این پودمان به دست می آورید: کار گروهی,مسئولیت پذیری مدیریت منابع,فناوری اطلاعات و ... ...

Algorithms Illuminated (Part 1): The Basics

Algorithms Illuminated (Part 1): The Basics

Algorithms Illuminated (Part 1): The Basics Algorithms are the heart and soul of computer science. Their applications range from network routing and computational genomics to public-key cryptography and machine learning. Studying algorithms can make you a better ... ...

Hands-On Unsupervised Learning Using Python

Hands-On Unsupervised Learning Using Python

Hands-On Unsupervised Learning Using Python Many industry experts consider unsupervised learning the next frontier in artificial intelligence, one that may hold the key to general artificial intelligence. Since the majority of the worlds data is unlabeled, conventional ... ...

Learn Python Programming: Write code from scratch in a clear & concise way, with a complete basic course. From beginners to intermediate, an hands-on

Learn Python Programming: Write code from scratch in a clear & concise way, with a complete basic course. From beginners to intermediate, an hands-on

Learn Python Programming: Write code from scratch in a clear & concise way, with a complete basic course. From beginners to intermediate, an hands-on project with examples, to follow step by step Code, did you always think it was difficult to learn ?Maybe they taught you ... ...

داریوش سوم آخرین شاه بزرگ.pdf

داریوش سوم آخرین شاه بزرگ.pdf

داریوش سوم آخرین شاه بزرگ.pdf ... ...

الفبای ارتباطات.pdf

الفبای ارتباطات.pdf

الفبای ارتباطات.pdf ... ...

دریافت فایل : الفبای ارتباطات.pdf
جادوی ذهن خود درمانی و شفابخشى.pdf

جادوی ذهن خود درمانی و شفابخشى.pdf

جادوی ذهن خود درمانی و شفابخشى.pdf ... ...

تمام حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به "" می باشد

فید خبر خوان    نقشه سایت    تماس با ما